2726
عنوان

کمک نیاز دارم... مامانم با خواستگارم مخالف هست

| مشاهده متن کامل بحث + 685 بازدید | 72 پست
خب بنظرم برو صحبت کن. زیادی خجالتی بودن و زیادی طبق نظر پدرمادر بودن هم درست نیست. فقط با اطلاع کسی ...

اخه باید طرف صبح برم بیرون از خونه. بهونه واسه بیرون رفتن ندارم. هفته قبل از شدت خجالت جلوشون نرفتم. بعد مامانشون به همون خانم واسطه گفته بودن که چی شده نرفته توی دفتر... معذب بوده.. چرا خجالت کشیده... مادرشون خیلی اوپن مایند هستن.. از اون مادرا که رژ صورتی پررنگ و شال صورتی بپوشن. و گفنن که من خوشبختیه پسرامو میخوام و دخالت تو زندگیاشون نمیکنم. دو تا پسر بزرگترشون ازدواج کردن. شوهرشونم فوت کردن

دایی من ۹سال از زنداییم کوچیکتره..خیلیم خوشبختن..سه تا بچه دارن الان..سن دلیل نمیشه نتونی خوشبخت بشی،تازه شما ک فقط چهار ساله اختلافتون

دوستم میشه لطفا واسه شادی روح داداشم یه صلوات بفرستی!!

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
دایی من ۹سال از زنداییم کوچیکتره..خیلیم خوشبختن..سه تا بچه دارن الان..سن دلیل نمیشه نتونی خوشبخت بشی ...

ان شاءالله همیشه خوشبخت بمونن.

کاش منم اگه قسمتم نیس ازدواج کنم خدا این مورد رو قبل مطرح کردنش خودش حذف میکرد...

اخه باید طرف صبح برم بیرون از خونه. بهونه واسه بیرون رفتن ندارم. هفته قبل از شدت خجالت جلوشون نرفتم. ...

تایمی قراربزار که خودت راحتی.مثلا بعدازظهر کاری به طرفم نداشته باش بزار مرخصی بگیره بیاد.تا حرف نزنی که نمیتونی بفهمی خوبه یا نه باید حداقل ۳ماه درارتباط باشی.مراقب خودتم باش شاید ظاهرو باطنش فرق کنه.

تایمی قراربزار که خودت راحتی.مثلا بعدازظهر کاری به طرفم نداشته باش بزار مرخصی بگیره بیاد.تا حرف نزنی ...

ایشونم معلم هستن مثل خودم. تایم کاریمون یکی هست. عصرها. زبان درس میدیم. توی کانون زبان. و وقتای استراحت بین کلاس می بینمشون توی دفتر اساتید. 

خودمم واقعا دلم میخواد باهاشون حرف بزنم ولی نمیتونم. نمیدونم این چه امتحانیه...

ایشونم معلم هستن مثل خودم. تایم کاریمون یکی هست. عصرها. زبان درس میدیم. توی کانون زبان. و وقتای استر ...

خب دیگه بچه نیستین و قصدتونم ازدواجه. چرا حرف نمیزنی باهاش؟؟؟ خیلیم شرایطتون نزدیکه . البته اگه توهمه مسایل نزدیک باشین.

باید حرف بزنی معاشرت کنی تا بفهمی. فعلا مادرتو راضی کن یه جلسه حضوری بیان.واسطه رو ببر با مادرت حرف بزنه

ان شاءالله همیشه خوشبخت بمونن. کاش منم اگه قسمتم نیس ازدواج کنم خدا این مورد رو قبل مطرح کردنش خودش ...

خدا به بنده هاش عقل داده عزیزم..ببین خیلیا هستن زن از شوهرش کوچیکتره ولی کارشون ب طلاق میکشه بعضیام مث دایی من از زنش چند سال کوچیکتره ولی بازم خوشبختن..من داییم متولد۶۶زنداییم ۵۷ولی زنداییم اصلا مشخص نیس بقول تو بیبی فیسه صورتش داییمم هیکلش درشته..درکل میخام بگم ازدواج مثل یه هندونه سربستس تا نری توش نمیفهمی ک خوشبخت میشی یا نه.پس به خدا توکل کن و بامادرت حرف بزنو راضیش کن چون اینجور ک میگی احتمالا بقیه اعضای خانوادت مخالف نیستن انگار

دوستم میشه لطفا واسه شادی روح داداشم یه صلوات بفرستی!!
خب دیگه بچه نیستین و قصدتونم ازدواجه. چرا حرف نمیزنی باهاش؟؟؟ خیلیم شرایطتون نزدیکه . البته اگه توهم ...

بنظرتون امروز خودم به  این اقا بگم که مامانم مخالفه؟ یا به واسطه بگم؟ چجوری بگم که بیاد و خودشو به مامانم نشون بده و حرف بزنه شاید راضیشون کرد😢

خدا به بنده هاش عقل داده عزیزم..ببین خیلیا هستن زن از شوهرش کوچیکتره ولی کارشون ب طلاق میکشه بعضیام ...

یه خواهر دارم فقط. اونم مجرده. بابامم نمیدونم اصلا مامانم بهشون گفتن یا نه.. شاید خبر ندارن.. ولی نظر مادر خانواده هر چی باشه معمولا پدر هم همون رو میگه.

بله. حرفاتون کاملا درسته. زن کوچکترم باشه باز ممکنه مشکل پیدا کنن. 

نمیدونم چکار کنم... واقعا درمانده شدم... 

2706
ارسال نظر شما
2687