2726

بچها یه خلاصه میگم اونایی که در جریان تاپیکتم نیستید

من باردارم و مدتیه به شوهرم مشکوکم توو 5 ساله زندگیمون چیزی ازش ندیدم.. الان از محرمه زندگیم آشوب شده.. اول بخاطر حرف برادر بزرگم که بهم گوشزد کرد که مراقب زندگیت باش.. دوم بخاطر رفتارای مشکوکی که از شوهرم میدیدم و تاپیکا هست اگه کامل میخوایید بدونید و آخر سرهم که توو ماشین از پشت شیشه ازش، یه گوشی دیگه دیدم.. اما اشتباه کردم نموندم همونجا تا بیاد و بهش ثابت کنم البته ارادم دست خودم نبود انگار داشتم از حقایق فرار میکردم و نمیخواستم بخاطر بچه توو شکمم ازش چیز بدتری ببینم و با شناختی که از خودم دارم نمیتونستم باهاش ادامه بدم و جدا میشدم با اینکه عاشق زندگیم و شوهرمم دوست دارم. 

حالا بعد از چند روز سکوت و گریه و قهر دیشب باهم حرف زدیم.. 

اینم بگم که شوهرم قضیه گوشی رو کلا حاشا کرد و میگفت توهمات ذهن خودته چون مدتیه بهم شک بیخودی کردی... 

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد...   وزن بعد زایمان 115...هدف اول... 110❌هدف دوم.. 105❌هدف سوم.. 100❌

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

عزيزم ببخش ب خاطر ني ني

كلا ما ايرانى ها اينجورى هستيم كه حتي تو جايى كه هيشكى نميدونه ما كى هستيم اصلا از كجا هستيم؟؟؟اصلا چه شكلي هستيم؟؟؟داريم پز ميديم...يعني در اين حد فناااااا🤤پز ميدى كه چى بشه؟سايت براى رد تبادل نظره نه پز دادن!!!ميخواى پز بدى؟زحمت بكش برو خونه خالت اينا به خاله و عروس خالتو دختر خالت پز بده كه حداقل بدونن كى هستى.هه😏
2728

خلاصه دیشب بغلم کرد و میگفت که چقدر دوسم داره و یه تار موهاو با هزار تا دختر عوض نمیکنه.. می‌گفت که من مدتیه بخاطر جریان بارداری و حرفای برادرم بهش شک بیخودی کردم و همیشه در حال کنترل کردنشم و منتظرم مچشو بگیرم.... 

میگفت من زندگیمونو تو رو دخترمونو دوست دارم و هرکاری بگی میکنم تا آروم بشی... 

خیلی صحبت کردیم... بهش گفتم من به چشمام اعتماد دارم مطمعنم گوشی دیدم اما بازم میگفت اشتباه کردی..


 

بچها من میدونم دیدم و خودمم گول نمیزنم اما انگار خدا خواست یه فرصت دوباره به این زندگی بدم

شوهرم میگفت یه بار واسه همیشه بیا و این شک رو از دلت بریز بیرون تا زندگیمون به روال قبل برگرده... کلا حس میکردم یه جورایی پشیمون اگه خطاییم کرده اما گردن نمیگیره که جلو من خراب تر نشه... 

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد...   وزن بعد زایمان 115...هدف اول... 110❌هدف دوم.. 105❌هدف سوم.. 100❌
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

رشته ریاضی

88baron | 20 ثانیه پیش
2687
2730