بیایین از خاطرات حرص در بیار یا خنده دار اوایل ازواج بگیم یا وقتایی که رفتین خونه مادر شوهر یکی حرصتون داده چیکار کردین
بیشتر سعی کردم حرص بدم تا حرص بخورم
سکوت ...تو خلوت سر شوهرم خالی کردم و گریه کردم
یکسال اول باهاش زندگی کردم همش حرص درآر بود🙁
کار خاصی نکردم.حرصم دادن،منم حرص خوردم فقط.
احساس میکنم بیشتر حرص دادم تا حرصم بدن
مطمئن نیستم😉
خیلی حسادت میکرد یه بار انقدر حرص خورده بود دعوامون شد برگشت با پرخاش گفت فقط بلدی بیای خونمون بشینی بغل پسرم دست پسرمو بگیری 😐
من مادر شوهرم محل نمیده بعد منو دید گفت چرا نمیای سر نمیزنی منم لبخند زدم گفتم سر میزنم😄
من خونه زندایی شوهرم رفتم مهمونی دخترم یکم جیش کرد رو موکت اتاق خوابش منم با دستمال پاک کردم این صحنه رو خواهر شوهرم دید نمیدونم بهش گفت یا نه خودم روم نشد بگم؛اخه بچم خواب بود چندبار بهش گفتم یه چیز بده بندازم زیرش گناه داره موکت خشکه هی گفت الان میام میدم اخرش هم نداد دخترم طفلی رو موکت خوابید
من الانم با خوده پستش دارم زندگی میکنم حرفاشون خیلی اذیتم میکنن ولی جوری ک میبینم سکوتم جرشون داده و حرص زیادی میخورن ازین لحاظ خوشحالم ک سکوتم تااین حد جواب داده اگ بخوام زبون دربیارم چی میشه اووووفففف واویلا 😎
ماه اول ازدواجمون به شوهرم تو واتساپ گفت انقدر کارتتو نده دستش بره چرت و پرت بخره پولاتو خرج کنه بگو هرچی میخواد بگه تو واسه من لیستشو بفرست من خرید کنم برگشتنی ببر خونه بگو خودت خریدی😐😐😐😐😐😐😐
منم رفتم خونشون گفتم خجالت بکشید به شما چه من چی میخرم چیکار میکنم تکستاتونو خوندم خانوم اون خونه منم خریداشم با منه😂💩
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
