دوستان گلم تو تاپیک قبلی قصد داشتم کامل توضیح بدم درباره همه چی ولی اینجا ترجیح دادم بگم درباره طلاق خواهرشوهرم که مقصرش جاریم بود..
آخه شوهر خواهرشوهرم میشه پسرعمه جاریم.
وقتی که رفته بودن برای جاریم خواستگاری انگار اینا خواهرشوهرمو دیده بودن تیز کرده بودن براش و خواهرشوهرم که از پسره از هر لحاظ سر تر بود هم خوشگل تر هم تحصیل کرده تر هم حتی با اینکه خانواده شوهرم خیلی اذیتم میکنن و ازشون راضی نیستن از اونا سرتر بودن..خانواده جاریم خودشون تقریبا باکلاس هستنا ولی خانواده عمش خیلی بی کلاس و دهاتی ان..خلاصه بگم براتون که اینا میدونستن که پسره آدم نیست ولی بازم جاریم به خواهر شوهرم هیچی نگفت و اومدن براش خواستگاری پسره از بیخ مشکل دار بود الانم که دیگه آخر کارای طلاقشه..همیشه به شوهرم میگم اگه شوهر خواهرت پسرعمه من بود تا الان مامانت طلاق منو ازت گرفته بود بخاطر زندگی دخترش که خراب شد ولی به اون عروسش هیچی نمیگه بعضی وقتا جلو من میگه که اون مقصر بود دخترم بدبخت شد ولی از ترس اون پسرش جلو عروسش هیچی نمیگه.اینو دوست داشتم بگم بهتون بخاطر اونایی که تو تاپیک قبلی گفتن شاید اون بد ذات نیست چون با اون عروسش خوبه اول اینکه بگم اون عروس هم ازدواج سنتی نکرده و با پسرش دوست بود و بدتر ازین که باعث شد زندگی دخترش بد بشه البته بگم که دخترش تو عقده داره طلاق میگیره..این مادرشوهر بد ذاته و علنی نه تنها بین و جاریم فرق میذاره بلکه بین پسراش فرق میذاره چون همونطور که به اون عروسش احترام میذاره باید به منم بذاره اما متاسفانه...