من داداش نداشتم، بابام هم خييلي مظلوم بود
ازدواج كه كردم، هميشه از اينكه شوهرم حاشا ميكرد، حرص ميخوردم
يخورده بيشتر كه با مردها اشنا شدم، ديدم اكثرا همينن
كم نميارن! اينكه واقعيت ميدونن ولي اسمون ريسمون ميبافن تا بحث بره يه سمت ديگه و محكومت كنن
الان مثل خودش حرصش ميدم
خييلي كمتر شده اون رفتاراش
ميدونه منم ميرم رو اعصابش