من یه روز رفتم خونه جاریم مادرشوهرمم ازش خیلی بدش میاد اون هی ا بدیا مادرشوهرم میگفت منم تایید کردم بعد گف خونشون مث مخابراته منم گفتم اره.چن روز بعدس با مادرشوهرم دعوام شد ا بس حرف الکی میزد هی گفت تقصیر اونه رفتی خونشون پرت کرده منم گفتم ن م خودم بچم هالا من ک باخاهرشوهرام و مادرشوهرم حرف نمیزنم ولی خاهرشوهرم ب شوهرم گفت ک زنت رفته ب جاریش گفته خونه مادرشوهرم انگاری مخابراته.(اینو جاری فتنم ب مادرشوهرم گفته چون منو شوهرم باهاش حرف نمیرنیم ب دختراش گفته تا ب شوهرم بگن).الان من نگران بقبه حرفا رو نگه.بعدا میخام برم به جاریم بگم خودتم ایقد ازشون بد گفتی بهم گفتی بهشون نگو من نگفتم من بهت اعتماد کردم ک باهات حرف زدم تو رفتی گذاشتی کف دستشون
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
تاپیک نور، اینجاست💎💎نــــــــور انتخاب نمی کند، می تابد به ذره ذره ی زندگی و بر هر چه در مسیر دارد روشنی می بخشد نور باش و ذات خویش را زیست کن…زندگیتون پر از نور الهی✨خدایا من خواهان بهترین تقدیری هستم که برای من و عزیزانم و دوستانم رقم زده ای🙏✨ زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه است ریشه هم هرگز اسیر باد نیست زندگی چون پیچک است انتهایش می رسد پیش خدا
ضعف نشون نده زنگ بزن به خواهر شوهرت بگو ای تمام این حرفارو در مورد شمازد حتی چیزایی که خودتم گفتی و از زبون اون بگو بعد بگو که خودت چیزی در مورد کسی نگفتی ولی بخاطر اینکه خونشون بودم نمیتونستم چیزی بگم واسه همین حرفاشو با سر تکون دادن گوش دادم همین