من ساعت ۱۲ حالم خوب نبود لرز داشتم و حالت تهوع خابیدم نیم ساعت پیش بلند شدم هی چشمام و بزور بستم دیدم نمیشه شوهرم و بلند کردم بره اونور رفتم هرچی تو معدم بود گلاب ب روتون بالا اوردم الانم میترسم بخابم باز با حالت تهوع پاشم نمیدونم چرا اینطوری شدم 😭
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
حق داری مادربودن سخته مامان منم اگه بود الان کنارم دراز می کشید نمیخابید خدا حفظ کنه مادرارو
اره واقعا پدرادم درمیاد به خودش میگه اخه مگه ما چجوری بزرگ شدیم این همه دنگ وفنگ داشتیم ؟ادم احساس میکنه خودش دیمی بزرگ شده ادم مادرووقتی مادرمیشه میفهمه یهنی چی