من خودم وقتی مجرد بودم با یکی دوست بودم خوشم نیومد ازش گفت به بابات میگم گفتم بگو
فکرشو نمیکردم دیدم همه چیو به بابام گفته 😐🙄
عجیب ترین خاطرم روز نبود شب بود
كثاااافت
روز خواستگاريم كه بابام بعد كلي سنگ انداختن و شرط گزاشتن و چشم گفتن اونا يهو گفت باشه ... هيچكي انتظار جواب مثبت رو نداشت
با ي پسراحمقي بيرون بودم ب مامانم گفتم با فلان دوستم ميرم
بعد مامانم هي بهم زنگيده بود من نفهميدم ب اون دوست زنگ زد اونم گفته بود ك بامن نيس
بنده خدا مامانم نگران شده بود
عجیب ترین اتفاق وقتی بود که تا صبح بیدار بودم و خوابم نمیبرد و صدای اذان شنیدم و موذن وسط اذان خندید به خودم که اومدم فهمیدم اذان نیم ساعت بعدشه
١٦/٣/١٣٩٢ روز بد و عجيبى بود
حوصله تعريفشو ندارم
روز ختم هاشمی رفسنجانی بود
که انگار یه عده واسه اذیت کردن اومده بودن
انقد زیاد بودن اینجور مردا که حتی تو بی بی سی هم خبرش رو گفتن رجا نیوز هم واکنش نشون داد
انگار ایران نبود شوک شده بودم
الان چراغا یهو روشن شدن همشون بعد خاموش😨😨😨
زوز تصادفمون ک ماشینمون چپ کرد و جلوش مث قوطی جمع شد ولی هممون زنده موندیم خدا فقط خودش غنایت کرد و اقا اباالفضل.
واقعا گفت؟
یه خاطره دیگه
یبار خونه مامان بزرگم بودم دوست عموم زنگ زد که دختر داداشت سوار یه ماشین شد رفت عمومم گفت این چند ساعته پیشه ماعه ،میگه نه دارم میبینمش داره میره سمت جاده ☹️
نفهمیدم من اونم اون منه
چی شد که خودمم یه لحظه شک کردم 🥺
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
