خیلی سخته منم بای بچه هشت ساله تو ی اتاقم داغون شدم حتی نمیذارن خونه مادرم هم برم برام دعا کن خوشبحا ...
به خدا منم حتی وقتی دخترم به دنیا اومد نزاشتم مادرم پیشم بیا یا من برم اونجا در صورتی که دخترشون روز بعد عروسیش اومده بود تو یه اتاق خونه پدرش زندگی میکرد ،منم خیلی سختی کشیدم الان هم مشکلات زیادی دارم تو زندگیم ولی حداقل دخالت های اونا کم شده و رفت و امدشون هم کمه راحت ترم اینجوری
هر کسی خواست براش چله میگیرم قران میخونم ،سوره حشر، زیارت عاشورا ،زیارت ال یاسین ،نادعلی ...
وای ماهم جنگ داشتیم سرجدا شدن ولی یکماه من قهرکردم رفتم خونه بابام تاراضی به جدایی شد.خیلی بهمون سخت گذشت شوهرمم خودش دوست داشت جدابشیم بابای خدابگم چیکارش کنه نمیزاشت