این کارشون یعنی چی ؟ شما بودید چی کار میکردید؟

ببخشید زیاده اگه دوست داشتی بخون دلم پره میخواستم دردل کنم 

میدونی چرا ناراحت شدم جون پارسال اینا برای دخترای فامیل دخترونه تولد گرفتن حدودا 5 تان ولی تو هیچ کدومو منو نگفتن تولد مامان بزرگشون هم بود ساعت 12 شب به من گفتنکه فردا تولد مامانیه منم شاغلماون موقع ساعت 7 صبح باید میزدم بیرون به محل کارم برسم باز به خاطر مامانی چون دوسش دارم صبح که اسو دیدم لباس برداشتمو رفتم سرکار عصر 3 ساغت مرخصی گرفتمو گفتم مرخصی گرفتم میام بدو  بدو رفتم کادو خریدم و با اسنپ خودمو رسوندم وقتی رسیدم صدای اهنگو رقص میومد تا رسیدم قطع کردن نشستن کیکو هم بریده بودن خب برای چی منو دعوت کرده بودن منم شب با شوهرم میرفتم اونجا دیگه چرا تو زحمت میندازن ادمو بعد ادم هم حسابت نمیکنن تو جمعاشون اصلا به من نمیگنن تا میرم سمتشون حرفشونو عوض میکنن برنامه میچینن یه بار به منم نمیگن تو هم بیا جلو من عکس دسته جمعی میگیرن یه بار نمیگنن تو هم بیا کلا یه جورین منم چون تک بچه بودم اصلا نمیتونم خودمو به زور جا کنم جایی مثلا همسرم میگه برو بشین پیش دخترا چند بار رفتم قشنگ میفهمم حرفشونو عوض میکنن یا از حضور من اونجا معذبن خب چرا هم خودمو عذاب بدم هم اونارو یه بار همه اینارو با مادرشوهرم گفتم گفتن نه تو اشتباه میکنی بچه ها تورو دوست دارن صد بار گفتم میرید بازار به منم بگید از قصد میندازن 5 شنبه به منم نمیگن من 5 شنبه ها تعطیلم بعدن میفهمم رفتن اصلا دلم خیلی ازشون پره ولی مادر شوهرم یه بار جلو همه گفت عروسای مردم اینجورین اونجورین یا روز عقدمون اخر شب گفتم اگر یه موقعی تو این 1 سال ناراحتتون کردم بذارید پای بچگیم برگشت گفت نه فلانی من بدبختم توقع نداشتم عروسمم بد باشه در حالی که یه بار من بهش تو هم نگفتم همیشه تو دعواهای با پسرش هم طرف اونو گرفتم یه هزاری بهمون کمک نکردولی تومراسمای خانواده من دو سه برابر ما مهمون دعوت کرد عروسی نگرفتم ارایشگاه رفتم گفتم ساقدوشم که هزینه کمتری کنم یه بار نگفت عروس ممنون هوای پسرمو داشتی تو ذهنش میگه پسرم خونه خرید براش در حالی که شرط خانواده من موقع ازدواج خونه بود وگرنه اصلا اوکی نمیدادن کلا خیلی نمک نشناسه ما بدجور گیر بودیم بای خونه پاشو کرد تو یه کفش که باید برام گوشی ایفون بخرید من حق دارم گردن پسرم گوشیم خراب شده 

نه شوهرم پیش ما زندگی میکنه 

ممنون درک میکنی اصلا بعضیا یه جور میگن حق نداری ناراحت شی میمونم اینا چه فرشته هایی هستن 

اره حدودا یک ساله مامانم تخت دو نفره خرید برامون وقتی دید شوشوم خونه ما راحت تره 

عزیزم من دو سالو نیمه عقدم تازه وارد این خانواده نشدم که اینا پس چرا ازمن توقع همه چیو دارن یه بار لباسم سفید بود همچین پدر شوهرم منو بد نگاه کرد ترجیح دادم از جام بلند نشم برای کمکی چیزی در حالی که همیشه میرم کمک یا غذا میکشم یا سفره میندازم یا ظرفارو میشورم در جا مادر شوهرم گفت عروس فلانی خیلی خوبه دعوت کرده بودمشون دور سر من میچرخید که شوهرمم فوری جواب داد کارایی که با ما کردی با اون نکردی اخه