منک اصلا دوران عقدم خوب نبود ینی شوهرم خودش خوب بود خانوادش مارو به حال خودمون نمیزاشتن..شوهرم سرکار میرف پولارو ازش میگزفتن فک نمیکزدن که اینا تو عقدن پول لازم دارن.کلا یه چیزی میشد از من میدونستن مقصر منو میدیدین انقد تحقیرم میکردن انقد سرزنشم میکردم .وقتی به شوهرم میگفتم میگف ولش الان یه چیزی بگم بد از بدتر میشه من خانوادمو میشناسم ..واقعا همونجوری بودخدا نکنه شوهرم ازم دفاع میکرد اتیش میگرعتن که تو امدی به خاطر زنت با ما همچی رفتاری میکنی..همیشه اشکمو در میاوردن..منکه به خدا واگذارشون کردم.میدونی اونا میخاستن منو مطیع خودشون بکنن .بگن بشین بشینم بگن پاشو بلند بشم..خلاصه هر چی اونا بگه بگیم چشم.ولی منم همچی اجازه ای ندادم