2737
2734
عنوان

قصه ی عجیب مادرشوهرو عروس و نوه

| مشاهده متن کامل بحث + 2173 بازدید | 125 پست
خوش ب حالت دعا کن برام دیگه بریدم و نمیکشم

رو چشمم عزیزم خدا بزرگه خودش کمکت کنه 

هر کسی خواست براش چله میگیرم قران میخونم ،سوره حشر، زیارت عاشورا ،زیارت ال یاسین ،نادعلی ...
پسر خواهر شوهر من تا سه سال و نیم یه کلمه حرف نمیزد فکر کردیم لاله اما الان بدون هیچ دارو و درمانی خ ...

فک کنم تا سه سالو نیم پسرم من هفتا کفن پوسوندم از دست این خانم

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

من دلشوره داشتم ولی از وقتی رفتم دکتر کلی سوال پرسید و معاینه کرد دیگه نگرانی ندارم خصوصا تو اطرافم ...


شوهرت رو قانع کن

هزینه مهد رو شوهرت باید بده اونقدری هم نیست

بچه تو جمع بچه های دیگه راحت تر به حرف می افته خیلی راحت

خودت هم نفس می کشی

خانواده خودت نزدیکت نیست؟؟؟

تا اونجايي و پيشش زندگي ميكني يه بچه ديگه بيار و ازش براي بزرگ كردنشون كمك بگير.. ديگه انقدر سرش گرم ميشه كم ايراد ميگيره.. خودتم ديگه حرفاش برات مهم نيست اون موقع.

نی نی عزیزم... روزای خوبی با هم داریم...... دلم قرصه به "فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین" سپردمش به خودت
2731
فک کنم تا سه سالو نیم پسرم من هفتا کفن پوسوندم از دست این خانم

نترس خدا باتوست ،هیچ کس از فرداش خبر نداره عشقم چه برسه به ۱ سال و نیم دیگه 

هر کسی خواست براش چله میگیرم قران میخونم ،سوره حشر، زیارت عاشورا ،زیارت ال یاسین ،نادعلی ...
اه چقدررررر بدم میاد ازین مدل ادما!!! فقط سگ محلش کن! هر چی گفت فقط نگاش کن و بعد برو به ادامه کارت ...

فک میکنی دس بر میداره جوابشو میدم ی جور اعصاب خوردی داریم نمیدم یجور تو خودم میریزم بس ک حرصم داده یک هفته نشده از پریود تموم شدما ولی بازم امروز شدم همشم میدونم از اعصابمه

واقعا عوض بشو نیست چند بار دعوای خیلی شدید کردیما خیلی شدید وقتی میریم دکتر زووود خودشو میندازه وسط ...

هر راهکاری بدیم مادرشوهرت باز یه کاری میکنه

تنها راه چاره مردنه😂وقتی مرد راحت میشین

وگرنه تا آخر عمر قرقراشو باید تحمل کنی...

چرا جوابشو میدی  چرا حرص میخوری  تا حالا فایده داشته؟؟؟؟؟؟باهم زندگی میکنید؟؟؟؟چرا هرروز ...

تو ی ساختمون دم ب دقیقه ی زمانی میومد سرکشی ک دعوا کردیم نیومد ولی هم۰نان دم دقیقه دخالت میکنه 

جواب میدم یکی اون میگه یکی من دعوا میشه بین منو شوهرمو خودش جواب نمیدم میریزم تو خودم نمیشه سردرد و پریود گاه و بی گاه حرفشو گوش نمیکنم بد تر اصرار میکنه اصن موندم این بشر چقدر پرروگه چقدر شره چقدر پر مدعاس چقدر کنه اس

2738
قهرکن بروخونه بابات😊😊😊

ی بار دعوامون انقدر شدید شد ک رفتم 

رفته بودم ی هفته خونه ی پدرم مهمونی برگشتم همش پیش شوهرم میگف ب بچه نرسیده گرم صحبت با مادرش شده بچه لاغر شده ن ی بار ن دوبار انقدر اذیتم کرد بعد گف پاشو ببریم دکتر وزنش کنیم بردیم بچه ن تنها کم نشده بود بلکه اصافه هم شده بود منم اومدم تو ماشین برادرشوهرم برده بودتمون گف چیشد گفتم ن تنها کم نشده اصافه هم شده هیچی نگف بعد پسرم خوابید مادرم ی پیرهن براش گرفته بود اونو پوشونده بودم بهش اومد گف چرا این پیرهنو پوشوندی دیگه من قاطی کردم یکی اون گف دوتا من ی دعوای شدید کردیم ولی مگه ادم میشه

خب پس همین. نسبت به کودکی شوهرت عذاب وجدان داره واسه همین میخواد واسه بچش جبران گذشته کنه. یک:امکان ...

شوهرم جدا نمیشه پول نداره میگه نمیرسم برم ی خونه کرایه کنم کلی زمین دارن ها مادرش با من دعواش شده بود من میگفتم باید جداشیم دیگه خسته شدم گف فکر کردی ما زمینمونو میفروشیم میدیم برات خونه میخریم مادرشوهرم گفتا منم گفتم من کی همچین توقعی داشتم پسرت عرضه داشته باشه بره ی خونه کرایه کنه من راحت شم کلی دعوا کردیم 

مشاور ن بابا نمیتونم 

باور کن هرچقدر میخوام ب حرفاش اهمیت ندم نمیتونم اون ی حسی ب من القا میکنه ک انگار من مادر بدیم 

تو ی ساختمون دم ب دقیقه ی زمانی میومد سرکشی ک دعوا کردیم نیومد ولی هم۰نان دم دقیقه دخالت میکنه  ...

دعای زبان بند رو بخون بهش تا ساکت بشه

آرامش خودتون رو فدای بی شعوری دیگران نکنید😊
درو زد باز نکن بعد اگه گفت بگو حموم بودم یا خواب بودم

هی خواهر خودش دم ب دقیقه وقتی بچم کوچیک بود میومد باور کن دم ب دقیقه ها سر هرچیم گیر میداد چرا اینو پوشوندی ب بچه چرا زیر سرش متکا گداشتی چرا تشکی ک مامانت اورده میندازی زیرش چرا با قاشق زله ای بهش غدا میدی چرا با دستمال کاغذی دهنشو پاک میکنی و هزار هزار گیر بیخود دیگه اونجوریکنم میره زود زنگ میزنه ب شوهرم ی بار بچم خواب بود من گفتم برم سریع ی دوش بگیرم اومدم دیدم عه نشسته تو حاا چرا بچه رو گداشتی رفتی حموم شاید بیدار شه بلایی سرش بیاد ینی من درحد انفجارم از دستش  کاری کرد تمام حرمتو احتراما بینمون شکسته شد و روی من تو روش باز شد

ی بار دعوامون انقدر شدید شد ک رفتم  رفته بودم ی هفته خونه ی پدرم مهمونی برگشتم همش پیش شوهرم م ...

توچرا این همه به حرفش گوش میدی نمیبردی دکتر میذاشتی براخودش هی حرف بزنه?شوهرت به حرفاش گوش میده??اینجوری پیش بره که خودتو نابود میکنی ..بروخونه بابات به شوهرت بگو تااین مسعله حل نشه برنمیگردم

میدونم چی میگی .مادر شوهر منم خیلی وسواس داره هی میگی بچه رو اینجور بگیر بهتره اونجور کنی بهتره .دخت ...

خدا ب دادت برسه فقط 

ب خدا شیر من خشک شد از دستش 

میریم ی مهمونی بچمو نمیزاره با بچه ها بازی کنه ها نه میزننش میگم بابا حواسم هست میگه نههه اصن پسرم خیلی بی اعتماد ب نفسو منزوی شده بس ک ی جا میریم کنترلش میکنه تو خونه ی پدرم کسی کاری ب کارش نداره انقدر راحته انقدر شاده

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز