من تو یه مراسم ترحیم با عمم سلام و روبوسی کردم(مامانم و عمم سالهاست که قهرن)
همون لحظه با چشم غره مامانم خواستم بیام اینور ولی عمم نزاشت و شروع کرد به دردو دل ب اجبار نشستم پیشش دیگه تا اخر اون مراسم
حالا خواهرای بزرگم باهام حسابی دعوا کردن دختر عموی بزرگم ک اونم مادرش با عمم قهره پیام داده خوب مثل ادامس چسبیده بودی بهش ادم خوبه واسه مادرش وبزرگتراش که یه چیزی بیشتر خودش میفهمن ارزش قائل باشه!!!!
درست ک اونا بزرگترن ولی منم بچه نیستم
یعنی انقد کار اشتباهی کردم ک بهش احترام گذاشتم میگمش گفته دلم برات تنگ شده میگه باید میگفتی باشه!!!!همین
اینم بگم من روزی بدی از عمم ندیدم به شخصه میگه دوبرابرعمرتو عممه من بوده!
حالا دخترعموم در ادامه گفت که فردا ک اومدی یه سلام میکنی بهش و دور ازش میشینی ولی من رووم نیست اون محبتم کنه من سرد باشم!!!!!! چکارکنم!؟؟؟؟؟