یکی از ترسای دائم من همیشه همینه اصن کلا اگه تو محیطی باشم ک زن توش کم باشه و مرد زیاد بدنم ب لرز میفته همین چن وخ پیش با خالم رفته بودم مانتو بخرم من پیاده شدم اون رف پارک کنه مانتو فروشیو پیدا نکردم خالمم دیر رسید بم کلا انقد مسیرو رفتم اومدم ک اشکم داش درمیمد تازه ۶ بود ولی اون خیابون شلوغ بود و مردا خیلی بد نگا میکردن
یجورایی خیلی اذیتم چون نمیتونم برم بیرون اصلا تا حالا اسنپ نگرفتم خانوادمم خیلی سخت میگیرن و حتی نمیذارن با دوستم یکی دپساعت بریم بیرون
خودمم دیگ از اجتماع بدم میاد هم ب خاطر متلکا هم بخاطر سخت گیریا چادرم دارم ولی بازم احساس نا امنی میکنم تو تاکسی ک میشینم همش میترسم