2726
آخه نمیونی میاد چه حرفایی میزنه ، کار که نمیکنه هیچ همش یا غیبت میکنه یا متلک میگه منم میگم نه انتظا ...

اهان خب پس. من اخه تعجب كردم گفتم كجاى حرفش بد بوده. انشالله بارداريت خيلي خوب و عالي پيش ميره و نى نى گلتو سالم بغلت ميگيري.❤️

مرسی گلم حاضرم به جون پسرم که هیچکس تو دنیا به اندازه پسرم واسم بارزش نیست و اصلا دلیل زنده موندنم ...


یا خدا .عجب مادری !!

خیلی متاسف شدم برات.واقعا به فکر روح و روانت باش و کمتر اهمیت بده عزیزم. ایشاله مشکلاتت حل بشه       

لطفا در تاپیک ها اگر سوالی در مورد زندگی مشترک دارید بنده را تگ نفرمایید چون بنده مشاور/روانشناس نیستم...اگر تمایل دارید تاپیک هام را مطالعه کنین چون روی همین مواردی که نوشتم تجربه دارم نه بیشتر .ممنونم 🤝🙏☺

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

از اون روز تا الان دعوا و بی احترامی زیاد کردن و من ساکت شدم و فقط نفرین کردم همون کارایی که باهام ک ...

کم کاری از خودت از بس بیزبون بودی هر بلایی میخان سرت میارن یبار بهش گفته بودی لال شو دهنتو ببند حق نداری تو زندگیمون دخالت کنی وگرنه زندگیتو جهنم میکنم اینطوری نمشد 

🖤

عزیزم منم شرایطم دست کمی از تو نداره مادرشوهرم یه عفریته است که دومی نداره همه کار می‌کنه بعدش خودشو میزنه به مظلومیت شوهرمم طرف اوناس کمابیش تو تاپیکام توضیح دادم تازه من مردای قوم شوهرم همبشدت خاله زنکن 

2728

😐با این چیزایی ک اینجا میبینم قید ازدواج کردنو زدم اصلا اگه ازدواج کردمم یجوری خودمو جلو خونواده شوهر بگیرمو رسمی رفتار کنم ک هروز بساط دعواشون تو زندگیم پهن نباشه😕

خدایا ی شوهری ب من بده ک ننش مرده باشه ابجیشم بیزبون باشه آمین😪

🖤

اسی جان مهم شوهرته منم یه خواهر شوهر دارم چنان فتنه هایی واسه من میکنه مامانشم پر میکنه بر علیه من که توهین بکنن ولی شوهرم میگه حق نداری ناراحت بشی باید باهاشون مهربون باشی 

ولی اسی ب نظرم ازون اول بهش زیادی رو دادی بعد اون بی احترامیاش باز عیدو تبریک گفتی باز دعوتشون کردی خونتون و بقول خودش سیریش شدی.اتفاقا تو با اون رفتار و بی احترامیش باید خودتو میکشیدی کنار و پسرشو مینداختی ب جونش.مادرشم آدم حساب نمیکردی.

همه جور آدم پیدامیشه اما خداروشکر مادرشوهره من مهربونه و اولین بار که منو دید اینقدر قشنگ بامن صحبت ...

😑😑😑بغض گلومو گرف اصن....مادرشوهر سابق من ی عفریته بود.ولی قبل ازدواجم با ی پسری اشناشدیم اومدن خونمون برای خواستگاری بعد من نشسته بودم اونور مامان پسره صدام کرد بیا کنارم بشین🤗منم رفتم داشت برا خودش سیب پوست میکند بعد قشنگ نصفش کرد داد بهم گف بخور🤣بعدش پسرش حسودیش میشد میگف من تا ب این سن رسیدم تاحالا مامانم برام سیب پوست نکنده چطو تو هنو نیومده انقد تحویل گرف🤣🤣🤣🤣🤣ی فرشته بود مامانش ولی قسمت نشد دلم برا مهربونیاش تنگ شد

یه جایی خوندم نوشته بود: آرزویی ک فقط مال یه نفر باشه حتما براورده میشه،ولی آرزویی ک چن نفر بخوانش ب لایق ترینشون میرسه،پس یا یه چیزیو بخواه ک بقیه نخوان یا لایق ترین باش!♣️♠️
اومدن خونمون تا مامانم گفت خب شرایط شما چیه زود گفت ما برای شرایط نیومدیم اومدیم فقط آشنا شیم باهم . ...

اسی چرا باید بری جایی که برات احترام قائل نباشن؟!واقعا چرا هیچ کدوم ازین هشدار هارو جدی نگرفتی؟مادره گفته من چاله ام تو زندگیت!

زمونه تا تهش بزن،من می رقصم

فقط یه چشمه شو میگم من وقتی زایمان کرده بودم مامانم چون مارو خیلی وقت بود بزرگ کرده بود یادش رفته بود بچه داری اون شب رو بیمارستان پیشم موند بماند که تا صبح گرفت خوابید منم مثل مرغ سرکنده بالا سر بچم بودم صبح که شدهرکی یه بار زنگ میزد که وظیفه مادرش بود بمونه تو چرا موندی هی سرم منت می‌داشت میخاستن گوسفند سرببرن هیمیگفت من تورو که خراب شدی سرم نگه دارم یاگوسفند رو پاک کنم بعدش که اومدیم خونه من فقط ۲۱سالم بود وبچه اولم گفتم مامانم وسواسیه یکم مراعات کنین من جورابمو درآوردم رفتم حموم فوری رفت تو اتاق شوهرمو پرکرد که میگه مامانم وسواسیه خودش پاهای نجسشو گذاشت زمین رفت حموم وقتی هم خبرحاملگیمو دادم اصلا خوشحال نشد و تبریک نگفت بهم گفت خیلی بی حیایی به همه حاملگی تو میگی

خانواده شوهر من از دهن من حرف درست میکنن میان به شوهرم میگن مثلا میگن زنت گفته خواهرت مثل زن های خراب لباس میپوشه😐 یا گفته بندازینش بیرون من ازش خوشم نمیاد من ماتم برد گفتم من کی همچین چیزی گفتم اصلا من نگفتم باز زنگ زد به شوهرم که زنت دروغ میگه اینا رو گفته 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز