سلام من یه پسر دو سال و نیمه دارم خودمم باردارم سه ماهمه
چندروز پیش خونه بابام بودم دختر خاله وپسرخالم قلیون آوردن کشیدن همسر من به من گفت به بابات اینا بگو ما اونجاییم قلیون نکشن چون بچه امون یاد میگیره فرداش دوباره همسرم اومد دید خاله ام اینا اونجان گیر داد به پسر خالم قلیون تو اتاق نکش برو تو حیاط
از اون ور پسر خالم یه مدت مغازه شوهرم کار میکرد بعد اومد بیرون و کلی پشت شوهرم حرف زد بماند
دوباره من پنج شنبه رفتم خونمون سرما شدیدی خورده بودم پسر خالم اومد گفت قلیون نمیخوایین بدین میخوایم بریم خونه مامان بزرگم اونجاییم شماها بیایین مامانم برگشته بود گفته بود بگو مامانت اینا بیایین اینجا که پسرخالم برمیگرده میگه نه اینجا نمیشه قلیون بکشیم باید بریم تو حیاط مامانم که اصلا تو باغ نبوده میگه خوب برید تو حیاط چی میشه مگه که پسر خالم میگه مگه ما گربه ایم دیگه اون رفت به ماهم زنگ نزدن که بیایید خونه مادر یعنی مادربزرگم
بعدش بابام کلی بامن جر وبحث که تو بیخود کردی اون شب گفتی قلیون نیارن تو به شوهرت چه ربطی داره من به دخترخالت گفتم قلیون بیاره اینجا به تو چه واین حرفا