..بهم گف حق نداری دیگه از خونه پاتو بزاری بیرون.کلا تا کم میاره همینو میگه....چون چیزی و عیبی از من نمیتونه بگیره
منم گفتم پس تو هم دیگه پاتو نمیزاری بیرون.بعد گف بخاطر همین حرفتم ک شده میرم تا بدونی چیزی از دستت برنمیاد.
بعدم حاضر شد رفت.
دعوامونم سر این بود ک چرا همش پشت خانوادشه ن من