رفته بودم پیاده روی یه جای خیلی دوری نسبت به خونمون . که یهو ماشین شوهرمو دیدم داخل ماشین نشسته بود داشت اسمس میداد یک لحظه نگاش به من افتاد سریع نگاهش برگردوند جوری که انگار منو ندیده ده دقیقه به همون صورت دم شیشه ماشین زل زدم بش محل نذاشت رفتم ایستگاه اتوبوس سوار اتوبوس شدم اومدم خونه اونم پشت سر من رسید خونه😳