منم دیروز خونه مامانم بودم برگشتنی شام قیمه گذاشته بود بهم داد گفت ببر خونه شب دیگه شام درست نکن اومدنی نگو شوهرمم ساندویچ همبرگر گرفته بوده بخوریم
دیگه شب ساندویچو خوردیم منم گفتم آخ جون دیگه فردا ناهار درست نمیکنم قیمه رو ناهار میخوریم
نگو صبح شوهرم زود تر از من بیدار شده دخل قیمه رو درآورده آقا من بیدار شدم دیدم ظرفای قیمه تو ظرفشویی 🤨🤨🤨
رفتم به شوهرم که بگم قیمه واسه نهار بود چرا صبحونه خوردی
با جدیت و عصبانیت تمام گفتم قیمه رو ناهاااار میخورن؟؟؟😡😡😡🤬🤬
شوهرم گفت آره😐
دوباره من عصبانی تر گفتم قیمه رو ناهاااار میخورن؟؟؟؟؟؟؟
(منظورم اینه که صبونه میخورن)
گفت آره بخدا🙁
دوباره برگشتم میگم تو دهات شما قیمه رو نهاااار میخورن؟؟؟؟😖😖😖
بعد گفت آره والا تو دهاتمونم روز عاشورا قیمه میدن دیگه ناهار
بعد تازه فهمیدم دوساعته به جای صبحونه دارم میگم ناهار🤦♀️
بعد دوتایی ترکیدیم از خنده