اگر خونه خواهرم برم ببینم کارهاشون مونده طاقت نمیارم بلند میشم کار میکنم ظرف میشورم همه جا رو تمیز میکنم . عروس خواهرم ی بار گفته بوده فقط ظرف شستن و تمیز کردن خاله رو قبول دارم .
پسر خواهر شوهر خواهرم فوت کرده بود رفتیم خونه خواهرم با اینکه چند ساعت تو جاده بودیم اما تا رسیدم خونش دیدم فرصت نکردن همه چی رو ریخته بودت رو کابینها و رفته بودن برای مراسم استینها رو بالا زدم و با کمک خواهر دیگم خونش رو تمیز کردیم و همه چی رو شستیم وقتی شب اومد خونش خودش تعجب کرد و کلی تشکر . طاقت کثیفی رو هر جا باشه ندارم .