2733
2734

دختر خواهرشوهرم که تقریبا همسن منه بامن اینجوریه، من احساس میکنم از حسادتشه که اینجوریه چون ما در یک سال ازدواج کردیم از همون سال اول شوهر خودشو و شرایطش رو با من مقایسه میکرد(چون دور و نزدیک حرفاش غیرمستقیم به گوشم میخورد) من شاغلم،از حاظ ظاهری هم از اون بهترم، تازه شوهر اون بیکاره و توی مغازه پدرزنش کار میکنه و حقوق بهش میده ولی با این وجود نمیدونم چرا در برخورداش اینطوری باهام رفتار میکنه؟ یه جورایی در مجلسا بلند بلن حرف میزنه تا جلب توجه کنه ، همه باید به حرف اون گوش بدن،بعد با بچه هامم خیلی سرد هست با اینه میشن بچه های داییش.شوهرم میگه توجه نکن تو زن داییش هستی باید اون احترامتو نگه داره ولی من خیلی با این رفتاراش اذیت میشم بنظرتون ازم بدش میاد؟ من هیچ رفتار بدی باهاش نداشتن هیچوقت ولی اون در ظاهر خشک و خالی احوالپرسی میکنه ولی در کل خیلی باهام سرده.. بنظرتون حسودیه؟

مادرم همسرم دخترم و پسرم عشقای زندگیم

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2731

با توجه به اینکه من با مادرشوهرم زندگی میکنم اونا بخاطر مادر و مادربزرگشون بیشتر میان خونه ی ما..دور همی و بگو و بخند توخونه ما زیاد دارن اونوجور مواقع انقد بدم میاد ازش چون جوری رفتار میکنه انگار مجلس مال اون هست، وقتی هم پذیرایی میارم بدن هیچ نگاهی ور میداره و تشکر خالی .. آخه اگه زن دایی آدم ازت پذیرایی کنه بالاخره یه تکونی باید به خودت بدی یه احترامی چیزی.. تازه متلک و تیکه انداختن و از خود تعریف کردن و.. خیلی اذیت میشم

مادرم همسرم دخترم و پسرم عشقای زندگیم
2738

منم خانم پسر خالم برام قیافه میگیره چون خواستگارم بود و من گفتم اول اون جای داداشمه و دوم بدم میاد زن فامیل بشم البته بماند که آخرم با فامیل ازدواج کردم😂ولی برای من اصلا مهم نیست مگه در سال چند بار میخوام ببینمش ؟

بذار اینقد خودشو بگیره تا ماست بشه 


انگار از دماغ فیل افتاده، چیزی هم نیست ها..نه درسی خونده، نه شوهر چنااانی کرده نمیدونم چرا رفتارهاش اینطوریه..من چند بار برای بچه هاش لباس گرفتم گفتم بالاخره من زن دایی ام. اما اون دریغ از یک توجه.. از اون روز ببعد منم دیگه هیچی نگرفتم تاز هبه شوهرمم گفتم مجلسی که اون باشه من نمیرم

مادرم همسرم دخترم و پسرم عشقای زندگیم
منم خانم پسر خالم برام قیافه میگیره چون خواستگارم بود و من گفتم اول اون جای داداشمه و دوم بدم میاد ز ...


درسته ولی همون یکی دو بار اونقد رو مخ آدمه (مادرشوهرم از بین عروساش منو بیشتر دوست داره...فلان روز خونواده شوهرمو دعوت کرده بودم ...خلااصه فقط تعریف از کارهای نکرده خودش)که تا یه مدت حالمو بد میکنه ..بیشترهم به خاطر این حالم بد میشه مادرش و مادرشوهرمم کل حرفاش رو تایید میکنن و باهاش ادامه میدن و آب و تاب میدن..مادرشوهرمم که کلا اهل تیکه انداختن هست خیلی خوشش میاد ازین موضوعات

مادرم همسرم دخترم و پسرم عشقای زندگیم
درسته ولی همون یکی دو بار اونقد رو مخ آدمه (مادرشوهرم از بین عروساش منو بیشتر دوست داره...فلان روز خ ...

اصلا برات مهم نباشه وقتی دارن حرف میزنن کنارشون نباش برو پیش شوهرت بشین یا سرگرم بچه هات شو به نظرم تو روش حساس شدی من یع مدت از یه خواهرشوهرم در حد مرگ متنقر بودم هر حرفی که میزد به خودم میگرفتم بعدش دیدم اینجوری دارم خودم اذیت میشم سعی کردم دیدمو بهش عوض کنم و خوبیهاشم ببینم بعد دیدم اونقدرا هم بد نبوده که من تو ذهنم ازش ساختم باور میکنی الان حتی دوسش هم دارم؟

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687