من مادرشوهرم فامیلیم
قبل از ازدواج همه فامیل و حتی خودمون فک میکردیم چقد این بشر خوشبخته چقد زنو شوهر همو دوس دارن چقد ولخرجی میکنه و.....
بعد اینکه عروسشون شدم واقعا چند ماهه اول شوکه بودم فکر میکردم دارن مسخره بازی درمیارن یا کارهاشون و حرفاشون شوخیه
بعضی اوقات میخندیدم فک میکردم دارن شوخی میکنن و شوهرم دعوام میکرد میگفتم مگه الکی نبود کاراشون
و الان واقعا ب این ایمان دارم ک ب هیچکی نمیشه اعتماد کرد و اونو شناخت تا وقتی ک وارد زندگیش نشدی