یه دفعه تعمیرات تو خونه مون بود من شام لوبیاپلو گذاشتم یادم رفت برنج ریختم خمیر شدم، شام رو که آوردم تعمیرکاره بنده خدا شوکه به غذا نگاه میکرد، به زور برنج خمیر رگ میداد پایین
وقتی شوهرم گفت ممنون عالی بود خیلی خوشمزه بود، تعمیرکاره همچنین نگاهش میکرد که انگار داره به یه عقب افتاده نگاه میکنه، شوهرم هنوزم میخنده میگه بدبخت فکر کرده بود من تا حالا غذا نخورده بودم که به اون غذا گفتم عالی
😂😂😂😂😂😂😂