سلام..بچه ها من امروز فهمیدم مادرشوهرم چقددددر بدجنس وپلیده..
اول ازهمه ی چیو توصبح بدم بهتون(من طبقه اول میشم مادرشوهرم طبقه دوم ومادرشوهرش(مادربزذگ همسرم)طبقه سوم تنهازندگی میکنه ویه مدتیه بنده خدا توکماست ینی نه میتونه حرف بزنه مثلا حرف میزنه ولی به زورنه راه بره رو ویلچره..کلا غذاشم باید باقاشق بدی بهش دستاش سستن.. وهرروز مادرشوهرم غذاشو میبره بالا وبهش میده هرهفته هم دختراش میان میبرنش حمام...الان دختراش رفتن کربلا مادرشوهرم ازدیشب هی بهم میگفت وای فردا من باید ببرمش حمام وای فلان...امروز اش درست کردم گفتم یکم ببرم به مادربزرگ..که رفتم بالا درو بازکردم دیدم صدامیاد مادرشوهرم توحمام حین حموم کردنش میزدتش😞 بیچاره صداشم درنمیومد ی صداهایی ازخودش مثل ناله درمیاوردوهمش میگفت خدایا خدایا..رفتم درو هل دادم بازنشد گفتم دروبازکنید چیشده مادرشوهرم دروبازکرد دیدم مادربزرگه همچین گریه میکنه بخدا قلبم دردگرفت تواون وصعیت دیدمش😭😭😭 گفتم چیکارمیکنید این خودش جون نداره داره میمیره شماچرا میزدینش برگشت گفت حقشه یک عمر زحمتش بامن بوده(درحالی که اصلا اینجورنیست عمه های شوهرم بهش میرسیدن نه مادرشوهرمناگفت اذیت میکنه دسشویی کرده بود وسط پذیرایی داشت مثل سگ دروغ میگفت کمک کردم اوردیمش بیرون گفتم من دیگه میرم پایین اومدم خونمون..چند دیقه بعد مادرشوهرم اومد پایین گفت ببین به هیشکی چیزی نمیگیا مخصوصا به ....(ینی شوهرم) بعدم پدرشوهرم اومد گفت چیشده گفتم هیچی..ولی عذاب وجدان داره خفم میکنه هیشکی حال منودرک نمیتونه کنه صحنه ای ک امروز دیدم رو هم هیییچوقت فراموش نمیکنم
بارها دیده بودم که مادرشوهرم وقتی پدرشوهرم نیست چقد رفتارش با مادربزرگ فرق میکرد نمیدونم شاید قبلا هم اذیتش کرده..بنظرتون چیکارکنم من؟به شوهرم بگم همه چیو؟؟یا اکه نگم ودوباره این اتفاق بیفته خودمومقصرمیدونم..چیکارکنم اخه؟