سلام من از دیشب با خانوادم در حال دعوام دکتر بهم کفته بارداریم اورژانسی باید استراحت کنم من زنگ زدم مامانم بیاد مراقبت باشه ولی به زور گفت باید داداشتم بیاد تا بیام گفتم باشه بلیط گرفتم براشون اومدن از وقتی اومدن یه سره تو خونم دعوا انداختن و شوهرمو عصبی کردن بچم از دعوا اینا دیوونه شده داد میزنه الانم صبح بلند شده اومده اتاق ما به شوهرم میگه بلیط بگیر ما بریم منم گفتم بگیر برن دیوونم کردن داداشش زنگ زده از حسودی داره میترکه برگشته تو ایمو به پدرشوهرم من توهین میکنه شوهرمم شنید چیزی نگفت ولی همش میگه راحت شدی من خودم بهت می رسیدم اینارو میخواستی چیکار