از مهمون سر زده متنفرم حتی اگه مامانم باشه
چند بار در باز نکن دیگه نمیاد
من یه خاله دارم که چندین سال با مامانم قهر. بود بعد. فوت مادربزرگم با هم خوب شدن البته در حد سلام علیک و. تلفنی صحبت کردن
بعد. این جوگیر. ادرس من پیدا کرده بود یه چهار. بار سر. ظهر. ساعت ۲ میومد خونم
میشست حالا من سر کار میرفتم بچه کوچک داشتم اون ساعت استراحت و. نهارمون بود
اصلا یه وضعی منم که متنفر. از مهمون سرزده اونم این مهمون که تا حالا نه دعوتش کرده بودم نه خونه اش رفته بودم بعد عروسیم
ابروم جلو شوهرم رفته بود همش میگفت خاله ات مشکل داره این چه ساعت اومدن خونه کسیه اونم بی دعوت
یه بار حالم بد. بود در رو باز نکردم جلو در هم ابپاشی کرده بودم فهمیده بود. خونه ام اصلا برام مهم نبود
دیگه نیومد
یکی نیست بهش بگه تو اگه رفت و. امد دوست داری خب یه دفعه بعد از چندین سال که من عروسی کردم دعوتم کن نه اینکه بی وقت بلند بشی بیای خونه من بعد بگی رفت و. امد دوست دارم