یه خانم مسن که جای مادربزرگ منه و چون استاد من بوده نمیتونم جوابشو بدم. تو کلاس من خدافظی کردم رفتم بیرون که بعد از رفتن من میگه از بس به خودش نمیرسه الان میره شوهرش فرار میکنه😐 خیلی ناراحت شدم خیلی. بعدا بچه ها بهم گفتن
من اوایل خیلی ارایش میکردم بعدش تصمیم گرفتمهیییچ ارایشی نکنم الان مژه هام که ریخته بود رشد کرده پوستم خیلییی کم بهتر شده و کلا از اینکه خوده خودمم لذت میبرم هرچند پوستم داغونه نمیخوام بپوشونمش .