حالا نه من به روی خودم میارم نه اون ولی اصلا باهام حرف نمیزنه به شدت عصبیه
داشت ماشین و از پارک در میآورد زیر ماشین گربه بود ترسیدم رفتم اونور سه تا پسر نشسته بودن کنار جدول سو کشیدن اینم شنید با سرعت اومد از پارک بیرون و بهشون نگاه کرد و بعدش حالا باهام لجه ول هم نمیکنه