من قبلا جدا شدم چند سال پیش دیگه با هیچ جنس مخالفی تو رابطه نبودم هیچوقت الان با یه آقایی اشنا شدم همسن خودمه عاقله و کارمند مثل خودم مجرده باهم خوبیم نیاز عاطفیمو پر میکنه باهاش خوبم مهربونه ولی میخواد الویت اولم باشه قصدشم ازدواجه مثلا میگه تو اداره چرا ز زدم ج ندادی جرا عکس خواستم ندادی متوجه نیس کسی میشمه مراجعه کننده دارم ینی چی نمیفهمی دوستم خونوادم پیشمه مساعد نیستم حرف بزنم ینی چی بدش میاد میگه من بمیرمم تو جهنمم باشم بهت ج میدم تو چرا نمیدی چرا رفتی خونه دوستت از مامانش مراقبت کنی وقتی به من قول داده بودی حرف بزنیم متوجه نمیشه حالش بد بود باید میرفتم میگه فقط من من چند ساله کسی تو زندگیم نبوده میگمنکنه من کم میذارم