ی شب خسته و کلافه از کارای روزمره در حالی ک پسر کوچیکمو گذاشته بودم روی پام و تکونش میدادم ک خوابش ببره پسردوسالم اومد جلوم وایساد گفت مامان دُمّه هامو میبندی؟نگاش کردم اشک تو چشام حلقه زد گفتم آره ک میبندم عمر مامان!با بستن آخرین دکمه، ی قطره اشک از رو گونم سر خورد اومد پایین...وقتی داشتم دکمه هاشو میبستم ب این فکر کردم ک چند سال دیگه پسرم اونقدر بزرگ میشه ک دیگه ب دکمه نمیگه دُمّه و اون روز قطعا خودش دکمه هاشو میبنده همون لحظه دلم واسه لحظه ای ک دکمه هاشو میبستم تنگ شد...
سلام ...فقط فکر کنید خیلی ها دوست پسر دارن ...هزار کار می کن به روشون نمی آرن ...حالا این بنده خدا همه چیزش قانونی و روباز بوده ....تازه با اینکه شرعی بوده ...خودش رو حفظ کرده.....ازاین نجیب تر کجا می تونید پیدا کنید
یه روزی مثل همین امروز نه موی سپید داشتم نه غصه و دغدغه برای فردا .درست مثل امروز دخترم بی دغدغه مست جوانیم بودم و در اوج ... اما الان من می دونم که چقدر زمان زود می گذره... پس دخترا و پسرای من قدر لحظاتون رو خوب بدونید ((مادری))
اول و اخر باید پسره باهاش زندگی کنه پس اگه دلیل طلاقشو به پسرم بگه کافیه نیازی نیست حتی ما بدوینم ولی خوب به عنوان مادر پسر حتما تحقیقات کاملی انجام میدم ک بدونم خانوادتن خوبن یا ن و قبل ازدواجشون چند ماهی رو اهاشون رفت و امد میکنم
باز باران با ترانه محکم خورد رو در خانه در خونمون شکست🙁🙁🙁😕
به به همه مادرشوهرای خوب یعنی باوجود شماها نسل بعد از لذت داشتن مادرشوهرایی خوب بهره مندن دیگ،خیالم راحت😂😂😂
❤❤❤❤❤این امضا پراز عششششققق و حالِ خووووب،امیییید وانرژی مثبته،،امیدوارم بادیدنش حالِ دلت خووووب بشه......لبخند بزن و دنیارو قشنگتر کن بالبخندت میم مشکلات ازبین میره و شکلات میمونه همونقدر شیرین ولذت بخش🍬🍫راستی هرروز به خدا وتموم عزیزانت بگو که چقدرعاشقشونی بزرگترین ازمون زندگی ماوقتیه که بتونیم باتموم ناملایمت زندگی بازهم بگیم خدایاشکرت،قوی باش واز این ازمون سربلندبیرون بیا💪💪 خدا داره نگات میکنه بهش لبخندبزززززن *روزی که بفهمی جواب هر حرفیو نباید داد یه قدم به بلوغ فکری نزدیک شدی والبته چندین قدم هم به ارامش🍀🍀
اخه مگه این روزهاکسی برا پسرش میره خواستگاری. پسره خودش میبینه و میپسنده... ولی اگ پسر بودم حتی اگه متاهل هم بوده قبلا ولی اخلاق و شخصیتش مشکلی نداشته بازم مهم نبود برام. غقط بچه رو سخته قبول کردن
خداوندا مرا ببخش بخاطر همه درهایی که کوبیدم وخانه تو نبود