رمان عالیجناب عشق

ن راجب چیه

آره خیلی قشنگ هست آخرش هم شهاب عاشق نیلا میشه

داستان در مورد یه دختر به اسم نیلا هست که از بچگی عاشق پسر همسایه که اسمش شهاب بوده میشه و آرزو داشته که در آینده باهاش ازدواج کنه ولی شهاب از نوجوانی به آلمان رفته تا ادامه تحصیل بده و به خاطر همین هم اصلاً نیلا رو نمیشناسه چه برسه به اینکه عاشقش بشه

سالها میگذره تا اینکه شهاب به ایران برمیگرده. و نیلا امید داشته که شهاب عاشقش بشه اما شهاب خیلی مغرور بوده و اصلا به نیلا نیم نگاهی هم نمینداخته

اما پدر و مادر شهاب از نیلا خوششون اومده بوده و چون شهاب اصلاً زیر بار ازدواج کردن نمی‌رفته حاج صادق که پدر شهاب هست شهاب رو مجبور به ازدواج میکنه و به خواستگاری نیلا میرن

و شهاب تو شب خواستگاری برای اولین بار نیلا رو میبینه و از معصومیت نیلا خوشش میاد، اما نمیتونه غرورش رو زیر پا بزاره و به نیلا ابراز علاقه کنه به خاطر همین.... 

وقتی طبق رسوم شب خواستگاری  به اتاق نیلا میرن تا با هم صحبت کنن،شهاب به نیلا میگه : من هیچ علاقه ای به تو ندارم و فقط به اجبار پدرم راضی به ازدواج شدم و تو انتخاب من نیستی

نیلا هم از حرف های شهاب شوکه میشه و بعد از رفتن شهاب و خانوادش، فوراً به اتاقش پناه میبره و شب رو با گریه و قلب درد به صبح میرسونه و هیچ کس هم از حال خرابش و عشقش نسبت به شهاب خبر نداشته جز دوست صمیمیش که اسمش مهلا بوده

فردا صبح که از خواب بیدار میشه مامانش خونه نبوده به خاطر همین به دوستش مهلا زنگ میزنه و ازش میخواد که به دیدنش بیاد. وقتی مهلا میاد، نیلا کل قضیه ی خواستگاری و حرفای شهاب رو به مهلا میگه و مهلا هم بعد از اینکه میفهمه شهاب و خانوادش به خواستگاری نیلا اومدن اخم آشکاری میکنه که نیلا بعد ها معنی این اخم رو میفهمه

خب حالا چند روزی از شب خواستگاری و اومدن مهلا میگذره و نیلا خیلی فکر کرده که باید به خواستگاری جواب مثبت بده یا منفی و به تنها جوابی که رسیده این بوده که نمیتونه قید عشق دوران کودکیش رو بزنه و با وجود اینکه شهاب اون حرفا رو زده بهش جواب مثبت میده البته مهلا خیلی اصرار میکرده که جواب منفی بده

ولی نیلا حرف مهلا رو قبول نمیکنه و ثریا خانم (مادر شهاب) بعد از شنیدن جواب مثبت نیلا از دهن اکرم (مادر نیلا) خیلی خوشحال میشه. و شهاب و نیلا با هم عقد میکنن

البته یه نکته رو بگم که هیچ کس از حرفهایی که شب خواستگاری شهاب تو اتاق به نیلا زده خبر نداره به جز مهلا

و به همین خاطر هم همه فکر می‌کنند که شهاب نیلا رو دوست داره

خب این تا اینجای داستان که من گفتم بقیش رو هم خودتون برید بخونید

چون این هایی که من گفتم فقط یه گوشه از داستانه و اصل ماجرا از عقد به بعدش اتفاق میفته و خیلی هم جذابه رمانش

برید از تو فروشگاه پلی دانلودش کنید یا از تو اینترنت فایل پی دی افش رو دانلود کنید و رمان رو بخونید