هم کلاسیم اومد خواستگاریم من خیلی هول بودم فقط به پدر و مادرش و خواهرش احوال پرسی کردم وقتی رفتیم داخل اتاق گفت تو اصلا به من سلامم نکردی چرا
گفتم تو که غمی نیست مهم اقوامت بودن که باید احوالپرسی صمیمی باهاشون انجام میدادم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
ی خاستگار داشتم.معرفش گفت وضع مالیش خیلی خوبه و خانه مستقل و ماشین داره و اینا ولی فقط دوست نداره زنش کار کنه. منم قبول نکردم چون شاغلم بعد دوباره زنگ زد گفت بهش گفتم گفته تاالان رفته سرکار اشکال نداره انشالله ازاین ببعد نمیخواد بره.گفتم اتفاقامیخوام برم. خلاصه بعدچندبار صحبت قرارشد بیان. اول اینکه وقتی اومدن خدا شاهده نمیدونستم خواستگاره کدومه.. پدرش موها و سبیلاش مشکی کرده بود بعد خودش تو سرش ی دونه موی سیاه نداشت. همه موهاش سفید. سبیلاش سفید. سبیلش مثل مردای 20_30سال پیش. من خودم 29سالم بود ولی خیلی بیبی فیسم. 6_7سال کمتراز سنم نشون میدم.خلاصه شروع کرد حرف زدن.گفت من پول ندارم اگه خانه رهن کنم تا20-30سال اینده نمیتونم ماشین بخرم. کارم قراردادیه هر روز ممکنه بیکار بشم هیچ کار دیگه ای هم بلد نبود. بعد گفت حق نداری بری سرکار. حق نداری درس بخونی. باحصورتواجتماع و فعالیت اجتماعی هم کاملا مخالفم. زن فقط وفقط وظیفه ش بچه داری و خدمت ب خانواده شه.. اهان.. از سیاست هم متنفر بود گغت ب هیچ وجه اجازه نمیدم کسی تو خانه م حرف سیاسی بزنه
بخدا خواهرم میگفت وقتی دیدم دارید میرید تواتاق حرف بزنید بغض کرده بودم. میگفتم این جای بابامونه اینقدر پیره. بعد مامانم از معرفش پرسیده بود چراتاحالا اقدام نکرده.. گفته بود خواستگاری زیاد رفتیم ولی دختر خوب کجاس تو. دخترا همه فاسد شدن و... گفتم فردا هرجا بره میگه رفتم خواستگاری ی دختر اینقدر فاسد بود میخواست بره سرکار
