تولد من و دختر عمم تو یه روزه، اونیه سال بزرگتره، شوهرش هم فامیلمون میشه
صبح روز تولدمون زنگ زدم بهش، تبریک گفتم
یکم صحبت کردیم، گفت علی اصلا یادش نمی مونه ، هر سال همینطوره
منم گفتم غصه نخور حتما یادشه و سورپرایزت میکنه
قطع کردم، زنگ زدم به شوهرش، گفتم علی آقا امروزتولد خانومته، یادته دیگه؟
گفت آره آره(الکی😄)
۵ مین نشده بود دختر عمه جان زنگ زد که علی بهم زنگ زده و تبریک گفته، شام هم قراره بریم بیرون
خیلی شاد شدم از خوشحالیش، خیلی دوسش دارم