گاراژ از شوهرم بود سرمایه از دامادشون بعد کارا رو تقسیم کرده بودن مثلا وزن کردن با شوهرم و حساب و کتاب با برادر دامادشون شوهرم این چند ماه همش میگفت نمیزارن من وزن کنم یا تو کار دیگه دخالت کنم رییس بازی درمیارن منم میگفتم اشکال نداره امسال و سر کن باهاشون یه روز شوهرم گفت پای ترازو بودم برادره داماده اومده گفته تو برو کنار من وزن کنم شوهرمم بهش گفته بود ما کارا رو تقسیم کردیم بعدش درسته سرمایه شماس ولی منم ده ملیارد گاراژم اینجا خوابیده و اومد خونه اونا هم گفتن ما دیگه نمیایم بعد هر چه بار خریده بودن و با قیمت خرید فروختن و گاراژ شوهرمم خالی موند اگه میدادش اجاره هفتاد ملیون میبردنش ولی حالا هیچ سودی نکرده فقط یه کم نخود داره که فوقش ده تومن سود کنه حالا اونا سرمایشون برگشته ولی ما ضرر کردیم حالا همه جا میگه اونا سود کردن من ضرر کردم چهارماهه پولم خوابیده و...خواهرشوهرمم میگه شما داداشمو بیرون میکردین میگفتین تا بارمونو نفروشیم نمیریم چون گاراژ پدرمه و برام اونجا یه جنگ بزرگ باهاشون میکنم بهمون ضرر رسوندن و هزار تا چرت و پرت دیگه به نظرتون تقصیر کی بوده بعد هم من زورم از این میگیره خواهراش طرفداری دامادو میکنن ولی برادرشون براشون مهم نیست خیلی نامردن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.