2733
2734
عنوان

اومدم خونه مامانم

180 بازدید | 6 پست

خانوما تو تاپیکای قبلی توضیح دادم که دیشب کتک خوردم و شوهرم ول کرد رفت و تا صبح تنها موندم...صبح جون نداشتم پاشم خابیدم تا عصر...دیدم مثل همیشه که دعوامون میشه میخاد یک هفته خونه نیاد و شبا دیر بیاد و خرجی نده و اذیتم کنه تا دوباره برم خودم پاپیش بزارم و آشتی کنم و دوباره همون آش و همون کاسه....منم تصمیم گرفتم برم پاسگاه شکایت کنم عصری رفتم کلانتری محلمون بهم یه نامه داد گفت برو پزشک قانونی فلان خیابون فردا بازن...بعد برگه رو گرفتم و اومدم خونه بابام الان خونوادم مخالف شکایتن از طرفی هم با اینهمه کتک و بدن درد فقط دو جاش زخم و کبودی خیلی کوچیکی داره که اصلا نمیدونم بها میدن به همچین چیزی یا نه...شوهرمم که تا حالا سه بار اومدم قهر فقط یه بارشو اومده دنبالم بقیه وقتا دست از پا دراز تر برگشتم و توی دعوا شوهرم بهم گفته اصلا دلم نمیخاست برگردی... ادامشو توی کامنت میگم

بهاری که خزان شد...بهارِخزان(بخزان)

الانم نه سراغمو میگیره نه براش مهمه که کجام....ولی خونه ی بابامم به شدت سختمه اصلا تا حدودی به خاطر همین سختیا زود و ندیده و نشناخته عقد کردم و خودمو انداختم تو هَچَل...مثلا تو خونه بابام به هیچ وجه نمیشه شبا چراغو روشن بزاریم ...منم میترسم تو تاریکی بخابم...یا مثلا فقط یه اتاق داره که اونم همه استفاده میکنن همه ی بچه های خواهرام سر وسایلام میرن و هیچ کسم چیزی بهشون نمیگه......

بهاری که خزان شد...بهارِخزان(بخزان)


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خلاصه غیر از اخلاق گند شوهرم تو خونه ی خودم یه راحتیایی داشتم که اینجا به هیچ وجه ندارم خلاصه موندم بین بد و بدتر... از طرفی با این همه که ازش متنفر شدم ولی دلم براش تنگ میشه خاک برسرم کنن..واقعا خودمم نمیدونم چی میخام...کسی شرایط منو داشته؟

بهاری که خزان شد...بهارِخزان(بخزان)
2728
به نظرم شکایت کن ازش حساب کار بیاد دستش یعنی چی که دست روت بلند میکنه؟!!!

فقط کبودی خیلی کوچیکی روی دستمه که اصلا به چشم نمیاد یه زخم خیلی خیلی کوچیکم روی زانو و لبم هست....نمیدونم با این همه بدن درد چرا هیچ جام کبود نیست شانسمه

بهاری که خزان شد...بهارِخزان(بخزان)

عزیزم به نظرم خونه پدر و مادر هر چی هم باشه آخر آخرش یه جای امنه که تا ابد درش به روت بازه. من اگه جات باشم هیچوقت بر نمی گردم تو خونه ای که کتک خورده باشم.. حتی فکرش حالمو بد میکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ناشناس

sahel_75 | 32 ثانیه پیش
2687
2730