من از خودم شروع میکنم و میگم چکارا کردم شما هم بگید تا ایده بگیریم از هم
محبت
کاری نکردم خودش خیلی عاطفیه😅😅😅
به نامزدم گفتم بره برام هدیه بخره ....
نه که مجبورش کرده باشم اما چون میدونستم تو خانواده ای بار اومده که از هدیه دادن بی اطلاعن هنیشه درکش کردم . هر چند که چندین بار باهم برام هدیه خرید اما دلم میخواست یادش بدم خودش برام بخره و سوپرایزم کنه . بهش گفتم برو ....
فعلا دیگه ولش کردم خسته شدم از بی مهری و بی درکی و تکیه گاه نشدنش
یبار نشد پشتم وایسته
رفت و برام روسری خرید که اگه من میدیدمش عمرا نمیخریدمش ولی وقتی روسری رو پوشیدم خیلی بهم میومد خیلی ذوق کردم اونم از دوق من دوق کرد بهش گفتم دوست دارم همیشه سو پرایزم کنی پاهی یبار یک هدیه برام بگیر اونم گفت چشم
موقع غذا فقط میگه دستت درد نکنه و تو جمع کردن سفره کمک میکنه اما بهش گفتم ببین من دوست دارم از دست پختم تعریف کنی من کارگرت یا رفیقت نیستم با یه دستت درد نکنه سرو تهشو هم بیاری میخوام حس کنم که برات خاصم گفت خب تو که غذاهات عالین من چی بگم گفتم نه میخوام بشنوم
مردا رو نمیشه پیش بینی کرد.انتظار دارن همسرشون مثل حضرت ایوب صبر داشته باشه هرکی هرچی میگه لال باشه...باید رو مغزش کارکنی کم کم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
