باخواهرم یک جا میریم سرکار،باهمکارا نشسته بودیم من گفتم مامان میگه بعد از کار میخاین بیاین خونمو تمیزکنید خسته اید یهو خواهرم جلوجمع گفت تومجبورنیستی بیای خودم تمیزکاری میکنم بعدش گفتم رزیتا اصن ب مامانم کمک نمیکنه تو کارای خونه،منم گفتم چون من زندگیم جداس طبقه ی بالا،بالا کلی کاردارم بعد گفت توچکارداری هی میگی من خودم دفعه ی پیش رفتم کل خونه مامانمو تمیزکردم،دوستشم گفت اره رزیتا اصن ب مامانش کمک نمیکنه، موندم دوستش ازکجا خبرداره ک من ب مادرم کمک میکنم یانه!؟ فک کنم خواهرم بهش گفته
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.