حالم خرابه😭غریبی خیلی سخته😭

عزيزم مگه همسر شما خوب نيست؟؟؟

كنارس ارامش نداري؟؟

میدونی همینکه فکرمیکنم خدا برامن اینو خواسته ارومم میکنه عزیزم خداکه برا ادم بد نمیخاد شوهرم احساس میکنم یه هدیه از طرف خداست اروم مهربون و صبور تازه پدرمادرم مریضو پیر شدن ولی سپردمشون به خدا  تا خداهس غم به دلت راه نده

اگه جای‌من بودی چی می گفتی بعد سه سال هفته دیگه میرم‌خانوادمو ببینم . از ذوق رو‌پا بند نیستم

الهی بگردم برات خودتو باشوهرت سرگرم کن دسر جدید یاد بگیر کتاب بخون برو پارک قدم بزن پاساژبرو برا خودت خرید کن  ب خودت برس اهنگ بزار رقص تمرین کن  خیلی بهت کمک میکنه اینا چون معلومه خیلی احساساتی هستی عزیزدلم 

منم سه ساله دورم.خودتو مشغول کن و باور کن که دیگه اتفاقیه که افتاده و باید همین شرایطو بپذیری.پس خودتو بیخودی عذاب نده.

شما اول راهي

سعي كن زندگيت رو دستت بگيري

سياست و هنراي خانومانه به خرج بده و كاري كن كه اولويت اول و اخر زندگي همسرت خودت باشي

سعي كن جذبش كني سمت خودت

اونوقت ميشه رفيقت و از تنهايي درمياي

اگه مدام بفكر خانوادت باشي نميتوني يه خانواده ي شاد و قوي واسه خودت تشكيل بدي

ناراحت نباش ایشالا ک همچی درست میشه 

دقیقا منم از خونوادم دورم ولی همیشه اینو در نظر دارم شوهرم هدیه خدا به منه عاشق زندگیم و شوهرم هستم با اینکه مامانو بابام خیلی هوامو دارن ولی نهایت سالی 4 بار میرم خونشون  همیشه سعی میکنم مطمن باشن من خوشبختم تا خیالشون بابت من راحت باشه ارامش اونا ارامش منم هست

جا بودی چکارمیکردی شوهرم بخارکارش مجبور700کیلومترازشوهرخودمون دورتربریم ن خانواده من بودن ن همسرم منم تاحالا خودم توخونه تنهانبودم ی روز بعدازعروسیمون رفتیم اونجا شوهرم5صبح میرفت سرکار8شب میومدخونه وقتی درومیبیت بازنمیشدتاشوهرم دروبیادبازکنه هیچکسونداشتمچون تنهاجایی نرفته بودم خونه بابام میترسیدم بیرونم برم همش21سالم بود دوران بدی داشتم زن همسایمون فهمید خیلی تنهام میومدگاهی خونمون تازه بخاطرکارشوهرم هر6ماه میتونستیم بریم شهرخودمون

اره خیلی نزدیکم به خانوادم،۷۰۰کیلومتره فقط فاصلم🤔

کاش بچه نمیفرستادن خونه بخت فقط،بزرگترین ظلم و خانوادت در حق شما کردن که تو این سن و سال شوهرت دادن