شوهرم گفت ک باور کن ب خاطر خوبی های پدر و مادرته.حتی موقع هایی ک اونجا بودیم خواهرم ک کلاس داشت شوهرم فورا میگفت من میبرمش درحالی ک نیم ساعت راهه یا ی موقع هایی میگف مسیر ب قلان جا میخوره کلاست اگه اونموقس ببرمت...
اخر سر بهش گفتم ب تو ربطی نداره کلاسش ساعت چنده و حق نداری ببریش فعلا ک ب حرفم گوش داده
بخدا تو محل مامانم اینا همسایشون دختره با دامادش فرارکردن
قضیه عجیب مسکوکه...پیکیری کت.....به تلقینای بقیه که میگن توهم زدیو افسدگی بعد زایمانو...کلا توجه نکن...فقط پیگیری...وگرنه ممکنه این وسط مسطا خاله خواهرزادتم بشی....
چون قارقران و نماز خون اینا اصلا ربطی نداره ببخشید شیطان همه رو گول میزنه
اگه واقعا تمام و کمال اهل قران و نماز ایناست باید بدون صدا نازک کردن واسه نامحرم چقدر گناهه
درکل شما تا میتونی حواستو جمع کن
این مثالم یادت نره که میگن از ان نترس که های و هوی دارد از ان بترس که سر به تو دارد
پس فکر نکن هرکسی که اهل خداست اصلا اشتباه نمیکنه همه ما انسانا اشتباه میکنیم شما گوش خواهرتو و شوهرتو بکش نیوفتن تو گناه زندگیتون الکی خراب نشه حواست باشه خیلی عزیزم
خب دیگه همینه.خواهر منم طفلی واسه شوهرم غذا میاره گاهی ک عجله داره منم دستم بنده واسش لقمه میگیره یا حتی وقتایی ک من نمیتونم لباساشو اتو میکنه ولی کاملا مشخصه ک از روی احترام و محبت و بیشتر بخاطر منه ک اینکارا رو میکنه
خدایی بحث خواهر اسی فرق میکنه
بقیه ی حرفات رو خوندن فهمیدم که حق داری.چون خواهرت زیادی نخ میده و شوهرتم انگار دلش میخواد.آخه چندبار بهش گفتی نکن.بازم همینطوریه.ولی به هدا منظورم این نبود که شما واسه همسرتون کافی نیستید.خدا نکنه من همچین طرز فکری رو داشته باشم.من خودم رو گفتم که همه بهم حمله کردن که چرا به خواهرات و شوهرت شک نمیکتی و واسه زندگیم دعا میکنن.عجیبه برام.طرفای ما اصلا واسشون مهم نیست این چیزا.همیشه خواهرزن و دوماد صمیمی هستن.یا عروس و برادرشوهر.اصلا از این حرفا نداریم.مگه اینکه دختر ازدواج کنه و شوهرش بد دل باشه.الان بابامم موقع احوالپرسی همه خاله هامو میبوسه.همه شونم شوهر دارن.یا عموهام موقع احوالپرسی مامانمو میبوسن.مگه چیه.
