2737
2734

سلام.ما طبقه ی بالای مادر شوهرمینا میشینیم پسر منم 11 ماهشه روزی دو سه بار میان میبرنش پایین حداقل یه ساعت هر سری میمونه پایین پسرم به خاطر همین دیگه بالا نمیمونه یکم که باهاش بازی میکنم خسته میشه و گریه میکنه یه مدته یاد گرفته میره پشت در میشینه گریه میکنه یعنی میخواد بره بیرون وقتی یکی از پایین میاد گریه میکنه پشت سرش و دنبالش میره امروز ساعت 7 صبح پسرم بیدار شد داشت گریه میکرد مادر شوهرم از پایین ثدل زد به شوهرم گفت بیارش پایین یعنی چه مگه بچه مادر نداره به خدا خیلی رو مخن انگار فکر میکنن بچه واسه اوناست حس مالکیت دارن الان صمیم گرفتم وقتی میان ببرنش نذارم حالا شما منو راهنمایی کنین که چجوری بگم که بد نشه؟!خواهشا خواهرانه راهنماییم کنید خیلی ناراحتم

میشه واسه خوشبختیم و خوب شدن مادرم صلوات بفرستین.ممنون

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

بابا بذار ببرن تو هم به کارات برس

منم قبلا اینجور بودم اوووف چقدر هم حرص خوردم الان که دیگه پیششون نیستم و بچه بزرگتر شده اذیت میکنه چقدر دلم میخواد یه آشنا تو این شهر داشتم روزی دو ساعت میزاشتم پیشش منم استراحت میکردم یا میرفتم بازار

خدایا تو بساز...خودت بسازی قشنگ تره❤🤩🙃🙏
2728

بهتر راحت میشی بابا

                                 قشنگ ده پله بالایی...از هر قشری و انسانی...عجب خوشمزس اون لبهات...عجب عشقی به من دادی...اصلا وضعیه این اوضاع .... عجب مستی شدم با تو ...ازت بدجوری ممنونم .... پره هستی شدم باتوو... همسرم   
2738

اخه وقتی پسرت پشت سرشون گریه میکنه هرکاری همکنی باز میبرنش، مثلا بگی خابش میاد یا حمام میخام ببرمش باز خوده پسرت گریه میکنه براشون


چقدر مادر بودن بده حتی نمی تونی آرزوی مرگ کنی،، یه صلوات مهمونم کنید

بهونه بیار بگو الان میخوام غذاشو بدم 

میخوام ببرمش حموم

میخوام ببرمش پارک یا خونه ی مامانم و...

چندروز این روشو پیش بگیر شاید پشیمون شه از بردنش

یه‌جوری‌میگیدمن‌برا‌خودم‌احترام‌قائلم‌انگار ما‌به‌خودمون‌فحش‌ناموس‌میدیمَ😐دشمنم‌باش،ولی‌ادا‌یه‌دوستارو‌در‌نيار"🙏🏻سعی‌کن‌واسه‌خوب‌دیده‌شدن‌روی‌خودت‌کار‌کنی‌نه‌‌عکسات🤣هیچی‌موندِگار‌نیس‌حتی‌روحِت‌برای‌جِسمت‼️رفتن‌بعضی‌آدما‌مهم‌نیس؛مهم‌اینه‌بعد‌اونا‌دیگه‌ازکسی‌خوشت‌نمیاد

دقیقا منم این ترسو دارم میدونم بعد زایمان بچه و منو دیوونه میکنن منم ی آدم کم رفت و آمد و اصلاااااا دوست ندارم کسی هرروز بیاد در خونم.. براهمین گاهی فک میکنم کلا جابجا نشم  و ترم تو ی ساختمون

مرگ ها دو دسته اند :      مردی که " قدم " میزند....                                          زنی که " حرف " نمیزند....‌

من وقتی بعضی وقتا میگن دختر بده ببرم میگم می خوام ببرمش حموم یا میگم دخترم که منو تنها نمیذاره چندبار گفتن بهونه اوردم دیگه فهمیدن نمیدم البته شما چون بالا سرشونی کارت سختتره

خداروشکر

 واقعا اینکار بعدها رو تربیت بچه تون تاثیر میزاره...نهایتا یکساعت ن بیشتر

دوباره قطار دلم افتاد روی ریل جنوب...بعضی از روزها انگار جزو عمر ما حساب نمی شوند...روزهایی که قبل از غروب آفتاب روبروی اروند نشسته ای...این موج ها با تو میخواهند حرف بزنند این صدا صدای موج آب نیست صدای کلنجار رفتن دریاست برای فاش کردن رازهایی که به چشمانش دیده...و تو میبینی که آسمان اروند هم سنگینی می کند...نماز را که خواندی باید بروی کاروان در حال حرکت است و ناگزیر باید بروی دلت را جا می گذاری کنار یادمان شهدای گمنام اروند و می گویی من این دل را به امانت کنارتان می گذارم و می روم...دلاوران دریا دل مراقب دلم باشید من به شهری برمیگردم که کمتر امانت داری چون شما را دارد به شهری که من می روم کمتر پیدا می شود کسی که به آب خروشان اروند خشمگین بزند و طناب را رو به ساحل رها کند  به امید آنکه مهدی فاطمه(عج) انتهای طناب را می گیرد...من به شهری بر میگردم که امام غایبش غریب است ادبیات شهر من با ساحل اروند متفاوت است...شــهدا گاهی نگاهی...    عضویت قبلیم ۹۷/۹/۲۵
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز