با دوستش بود منم با دوستم بودم اومد جلو شروع کرد صحبت کردن من ازتون خوشم اومده و قصدم خیره و از اینحرفا منم ک اصلا توفازش نبودم برای اینکه از سرم بازش کنم گفتم باشه بعدم ک ز زد گفتم ن ولی گفت ی هفته ب هم فرصت بدیم منم قبول کردم و این شد ک آخرش با کلی مکافات ب ازدواج ختم شد