چند روز پیش گفت از خودم بدم میاد چرا باید به ذهنم برسه که رابطه با یکی دیگه تجربه کنم میدونم اگر اینکارو کنم از خودم متنفر میشم چرا با اینکه تو رو دوست دارم اومده تو ذهنم .منم گفتم خفه شو خیلی باهاش دعوا کردم .چندروزه میاد منت کشی کادو میخره منم هر طور دلم خواست باهاش رفتار کردم الان حس میکنم تنها میره بیرون به فکر زنای دیگست یا مثلا تو تصورش کس دیگست سرد شدم ازش کامل حتی دوست ندارم دیگه بهم دست بزنه .ازش متنفر شدم و هم دوسش دارم کاش این حرفو هیچ وقت نمیزد زندگیمونو به هم زده