آره بابا قانون مزخرفیه ...منم میخوام ببخشم ۵۱۴ تا مهریه ام هست ...اما چون حقوق بگیره و طلاهامو ازم گ ...
من شانسی که اوردم طلاهام پیش خودمه وگرنه بهم نمیدادن براهمین بیخیال مهریه ام شدم دیگه الیته طلاهامم کلا ۳۰،۳۵میلیون میشه،ولی بازم ازهیچی بهتره دربرابر عذابایی که تواین چهارسال بهم دادن
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
ببین اگه بتونی تااخرین مرحله پیش بری که پیش قسط ببرن اونموقع اگه شوهرت نده میتونی حکم جلبشو بگیری،ول ...
خونواده اش که فکر نمیکنم خودش یه ماشین به نامشه و یه رهن خونه اجاره خونه هم میده ولی خب فکر نکنم دادگاه اینارو بگیره ازش ، چون شنیدم یه خونه و ماشین مال مرده اگه اضاقه چیزی داشته باشه به زن میرسه
خدایاا... من دلم قرصه، کسی غیر از تو با من نیست، خیالت از زمین راحت حتی روز روشن نیست، کسی اینجا نمیبینه که دنیا زیر چشماته، یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته، فراموشم شده گاهی که این پایین چه ها کردم، که روزی باید از اینجا به پیش تو برگردم، وقت برگشتن یکم با من مدارا کن، شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن...
خوبه باز الی عروسی من خیلی باشکوه برگزار شد...عکسامو نگاه میکنم دیوونه میشم بخدا گاها فکر ...
ما منم همینطور من 2تا مراسم داشتم بزرگ، ای خدا خودت به سرشون بیار که اینجوری ما رو بیچاره کردن
خدایاا... من دلم قرصه، کسی غیر از تو با من نیست، خیالت از زمین راحت حتی روز روشن نیست، کسی اینجا نمیبینه که دنیا زیر چشماته، یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته، فراموشم شده گاهی که این پایین چه ها کردم، که روزی باید از اینجا به پیش تو برگردم، وقت برگشتن یکم با من مدارا کن، شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن...
خوبه باز الی عروسی من خیلی باشکوه برگزار شد...عکسامو نگاه میکنم دیوونه میشم بخدا گاها فکر ...
خوش به حالت والله ما عروسیمونم با دعوا بود همش باورت میشه دوماه قبل عروسی مدام گریه میکردم دیگه سرلباس عروس یه فیلم سر اینه شمعدون یه فیلم سرارایشگاه یه فیلم پدرمو دراوردن اخرم از عروسیم راضی نبودم اصلا ولی چون شوهرمو دوس داشتم گفتم به جهنم حالا یه شبه دیگه میگذره میره ولی خب تهشم شداین
خوش به حالت والله ما عروسیمونم با دعوا بود همش باورت میشه دوماه قبل عروسی مدام گریه میکردم دیگه سرلب ...
دو روز مونده بود به عروسی ماهم جروبحثمون شد...خواهرش میگفت باید خونه تو بخوابیم امشب البته با شوهرش...منم جهازمو تازه چیده بودم خودم تو خونه نخوابیده اون میخواسته بخوابه..میخواست عروسی رو بهم بزنه کوتاه اومدم و کشش ندادم