2726
عنوان

تورو خدابیاید ی راه حل ب من بدید

| مشاهده متن کامل بحث + 179 بازدید | 25 پست
گفتم که تو یه خونه ایم باهم

اخ ببخشید گفتم شاید واحداتون جداباشه متوجه نشدم

میدونین خوشبخت ترین زن عالم کیه اجازه بدین خودم بگم:حوا بخاطره اینکه مادرشوهر نداره خواهرشوهرنداره جاااررری نداره وازهمه مهمتر اینکه شوهرش آآآآآآدمه🤣🤣🤣
ای بابا فقط همین ی بچس خوب سخته قطعا خودتم جوونی دلت آزادی میخوای قدیم نیس ک خونم ک داری بسلامتی باا ...

مساله اینه وقتی بیخود بی هیچ دلیلی سرتاپامو حرف میکنه دیگه خودم دلم نمیکشه برم سمتش.دلم شکسته ازش خیلی.اخه این بحث ماله چندروزه.اگه براش مهم بودم یکم میومدم سمتم وسعی میکرد جبران کنه وازدلم دربیاره.نمیشه که همیشه من برم

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

ببین حتما نشستی به غر زدن و ایراد گرفتن...یادمه ی خانمی توی همین نی نی سایت مشکل شما رو داشت تازه حادتر بود اونا توی ی اتاق از خونه مادر شوهر باهاشون زندگی میکردن...گفت اونا بی محبتی میکردن من محبت اونا اخم میکردن من خنده واسشون کادو میخریدم و مدام ازشون پیش شوهرم تعریف میکردم که بفهمه وقتی میگم از اینجا بریم واسه نفرت از اونا نیست در حالی که ازشونم متنفر بود...به وقتش به شوهرش این جمله رو گفت که تا الان ما توی خونه مامانت اینا بودیم و اونا از ما پذیرایی کردن الان وقتشه بریم خونه خودمون و ما اونا رو دعوت کنیم و محبتاشونو جبران کنیم و.....

ببین دوست عزیز من موافق کادو خریدن و محبت کردن به ادمایی که درکشو ندارن نیستم ادمی هم نیستم که بتونم یکی بهم اخم کرد توی روش لبخند بزنم ولی میتونی جلوی همسرت فقط از خوبی مادرشوهر و خواهر و برادراش بگی که رفتن از اون خونه به معنی جدا شدن از خانوادش نیست...این کار زمان بر هست صبر زیاد میخواد ولی شدنیه یکم سیاست داشته باش و جوری نشون بده که درکش میکنی و باهاش همدردی میکنی

2728
ببین حتما نشستی به غر زدن و ایراد گرفتن...یادمه ی خانمی توی همین نی نی سایت مشکل شما رو داشت تازه حا ...

ببین گلم من هفت ساله اینجام.یه سال ودوسال نیس.تا همین یکی دوسال پیش جرات نمیگردم اسم فردی ازافراد خانواده شوهرمو بیارم باوجوداینکه من پدرشوهرم از همون ماههای اول شروع کرد به گیردادن به من ومن ۱۹ سالم بود فقط.نه سیاستی داشتم ونه جیزی بلد بودم.اما دیگه به حایی رسید،مادرشوهرم کارایی کرد که حتی مابقی پسراش که بیرون ازخونمونن هم به خاطرم توروی پدرومادرشون ولیسادن.ازبس که درحقم اجحاف کردن.بله.من این دوسالی میشه که وقتی باخانواده شوهرم مشکل میدامیکردم به شوهرم میگفتم.من بچه هام تاالان که منج سالن متاسفانه مشکلات جسمی زیادی روطی کردن وهمیشه علی رغم مریضی پسرم ونبود شوهرم،غرزدنای پدرشوهرم همیشه روسرم بود.فشار پشت فشار.مگه یه ادم چقدر طاقت داره؟صرف اینکه جناب اقای شوهر فکر بد نکنه؟؟!!درضمن من اگه بتونم علی رغم بدبودن دیگران هدیه بخرم وفلان که عالیه...ولی اگر نمیتونم هیچ وقت هیچ وقت علی رغم میل باطنی این کارو نمیکنم چون این میشه دورویییی ومن از دورویی متنفرم حتی اگه بخوام تااخر عمراینجا بمونم.نمیتونم فیلم بازی کنم اصلا...الانم باهمه بدیا خیلی کمک حالشونم ولی فی سبیل الله.نه از روی محبت بوده و ن ازروی دورویی

ببین گلم من هفت ساله اینجام.یه سال ودوسال نیس.تا همین یکی دوسال پیش جرات نمیگردم اسم فردی ازافراد خا ...


گاهی دو رویی لازمه برای نجات خودت و زندگیت ولی در هرر صورت هرکس صلاح زندگی خودشو بهتر میدونه...انشاالله مشکل شماهم حل بشه زودتر

[QUOTE=108461253]گاهی دو رویی لازمه برای نجات خودت و زندگیت ولی در هرر صورت هرکس صلاح زندگی خودشو بهتر میدونه...انشاا 

نمیدونم.شاید اگه میتونستم هم انجام میدادم.میدونی ادم وقتی چیزی بشه که نیس از داخل داغون میشه وچون خودش خواسته.خیلی بده ادم چیزی بشه که نیس😔

ممنون.ان شالله

شوهرت که تک فرزند نیست .خوب وقتی شما برید خونتون همه ی خواهربرادرا توی روزای مختلف برن سر بزنن.میتونی به شوهرت بگی بابچه ها بریم خونه رو بشوریم خودتو بچه ها رو مشتاق نشون بدی برا خونه که ببینه میتونه شمارو خوشحال کنه و شادباشید.از خونتون با بچه ها حرف بزن تعریف کن که شوهرت بفهمه.

شوهرت که تک فرزند نیست .خوب وقتی شما برید خونتون همه ی خواهربرادرا توی روزای مختلف برن سر بزنن.میتون ...

میترسم بابچه هام حرف بزنم.ممکن برنوپیش پدربزرگشون بگن واون هم ی دعوا درست کنه که اره ببین چطور بچه هارک کوک کرده که بریم توخونمون واین حرفا.بخدا الان ک خونمون خالی شده باوجوداینکه خرابی داره وتعمیرمیخواد انادارم ذوق مرگ میشم ولی باز به خاطر قضاوتای الکی شوهرم وکمی هم ب خاطر ترسم ذوقمو توخودم خفه کردم.الانم که اقا میگه باید چن ماهی صبر کنی تاخونموم رد تعمیر کنیم.چندماه هم ک میگذره میگه باید صب کنی تاوسایلامون کامل شه.خودشم ذوق داره بیجاره.میدونم.ولی همش بخاطر پدرومادرشه

فقط خداروشکر کن که تو این گرونی  بالاخره دیگه خونه دار شدید .زیاد از خونه ایراد نگیر که بگی تعمیرات می خواد که طول نکشه .بعضی تعمیرات رو میتونید وقتی رفتید داخلش انجام بدید .اینم توی ذهنت باشه اگه خونه قابل سکونت نباشه پس چجور تاحالا مستجر توش نشسته بوده.اما وقتی خوشحال بودی شوهرت گفت چون از پدر مادرت بدم میاد اینجوری بگو نه  من کاری به اونا ندارم خوشحال میشم که مرد خونه تو میشی . اتاق خوابمون مستقل میشه. توی خونه میتونم حجاب نداشته باشم.غذای مورد علاقتو با سلیقه ی خودم برات بپزم.تو فکر وسایل هم نباش خدا جور میکنه از شما حرکت از خدا برکت.بعدا خوب نمی خواید که برید شهر دیگه که نگرانشونه یعنی تا حالا شوهرت یه روز نبوده تو عمرش که خونشون نباشه.تازه وقتی بیست چهار ساعت شما اونجا نباشید بقیه هم حس مسولیت میکنن میان پیششون.شایدهم   هم عروس هات زیاد خوششون نمیاد بیان اونجا چون که شما همش اونجایید چون دیدم بعضی ها دوس ندارن شوهرشون بره جایی که هم عروسشون اونجاست.توکل کن بر خدا حدیث کسا و دعای سریع الاجابه رو زیاد بخون.برای محبت بین خودت و شوهرت هم ایه ی 21 سوره ی روم رو زیاد بخون.

فقط خداروشکر کن که تو این گرونی  بالاخره دیگه خونه دار شدید .زیاد از خونه ایراد نگیر که بگی تعم ...

ممنون گلم  از حرفای خوبت.باشه چشم.حتما.

راجع ب تعمیرات خونه هم،هر زنی دوس داره خونش مث دسته گل باشه ولی باشرایطی ک من متحملم الان  هرشرایطی باشه تو خونه میرم میشینم.اما واااای.وااای ازشوهرم.ازاون مردای حساسیه که حتی به کاشی حیاط هم گیر داد.حتی به گچ افتاده از دیوارا ی راه پله.خونمون که سهلخ.ولی چشم کارایی ک گفتیو حتما انجام میدم.بازم ممنون خواهرخوبم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز