من دوتا معجزه از امام رضا گرفتم،الهی فدای مهربونیش بشم،
سال ۹۳ رفتم حرم امام رضا،دم اذان مغرب بود،تو حیاط نشسته بودم،دلم بدجور گرفته بود،(اخه پسری ک شش سال باهاش بودمو دوسش داشتم بخاطرش حاضر بودم جونمم بدم یک سالی بود ک باهاش کات کرده بودم،وهیچ خبری ازش نداشتم)
خیلی گریه کردم،انقد دلم شکسته بود که باگریه از امام رضاخواستم اگه واقعا باهاش خوشبختم یه کاری کنه بهش برسم،امام رضارو به جوادش قسم دادم،خیلی حال بدی داشتم،گفتم دلم فقط معجزتو میخواد،گفتم فلانیو واسه تولدم کادو تولد بهم بده،
دقیقا شب تولدم کادومو از امام رضا گرفتم،دوس پسرم پیام داد اونم بعد یک سال بی خبری،وسال بعدش دقیقا شب تولدم اومدن خواسنگاری بااینکه هیچ کس راضی نبود کمتر از دوهفته عقد کردیم،
یه بار دیگه هم تو زندگیم ب مشکل خورده بودم،از راه دور ازامام رضا خواستم نزاره جداشم،نذر کردم حاجتمو گرفتم یه کفتر ببرم حرمش ازادکنم بره پیش کفترا صحن امام رضا،
بااینکه زندگیم به مو رسیده بود اما اون بزرگوار نذاشت که پاره شه،
اینبارم واسه باردار شدم میخوام برم پیشش