تک فرزندم و مادرم خیلی مهربونه و خیلی شوهرم رو دوست داشت و بهش ابراز علاقه میکرد تا حدی که من میگفتم اینقدر لوسش نکن. اما دو هفته پیش شوهرم رفتارهای زشتی کرد با من و حرفهای خیلی زشتی زد و باعث ناراحتی و گریه من شد کلی. حرفهاش هم همش بر سر مسائل مادی بود و اینکه منو تحت فشار قرار بده که خانوادم پول بدن واسه زندگیم. چون پیش خانوادم بودم مادرم هم در جریان قرار گرفت و کلا از چشمش افتاده. یعنی از چشم خودم هم افتاده. ولی مادرم ازش بیزار شده. مطمئن نیستم زندگیم ادامه پیدا کنه ولی اگر هم ادامه پیدا کنه مادرم این رفتارهای زشتشو هرگز فراموش نمیکنه و ازش بدش اومده حسابی. چه پیشنهادی دارید؟
از اون مهمتر باید دید شوهره چی تو فکرش هست که اینقدر پرو بال گرفته به حرف اومده این مهمتره
محبت زیادی ادمارو پرو و پرتوقع میکنه اسی میگه مادرم خیلی بهش محبت میکرد و اینکه عروس داماد دیگه ای هم در خانواده نیست باعث شده این اقا فکرکنه چون تنهاست باید همه کاری براش انجام بدن