2737
2739
عنوان

شوهرم خیلی دلمو میشکونه بیاین درد و دل کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 1989 بازدید | 98 پست
چرا برای بچه های ایشون انقد زحمت میکشی که بعدا اینو بشنوی؟

وااا این چه حرفیه

مگه محبت با این ملاک سنجیده میشه؟

اون آقا قدر نمیدونه، بچه ها که نیاز دارن به این محبت مادرانه..

عقاید من به خودم مربوطه و بس.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همشون سر وته يه كرباسن،هميشه خدا شاكي و مدعي و طلبكارن كاري نميتوني بكني دو سه روز قهر كن بياد منتت و بكشه كه بچه هاش و داري جمع و جور ميكني پرو بازي ديگه در نياره مدرسه هم شورش و دراورده والا منم معاون مدرسه ان براي يه روز غيبت ادم ميگه مريض عيب نداره دومين روز نياد زنگ ميزنيم 

اول این که خدا قوت به خاطر زحماتت.بعد این که خدا خیرت بده که پناه این بچه ها شدی ودر اخر این که ناراحت نشو حتا اگه بچه خودت بودن هم کسی که نخواد ببینه نمیبینه یه وقت فکر نکنی چون اینا بچه های خودت نیستن اینطوریه.

کائنات وجودی واحد است همه چیز و همه کس با نخی نا مرئی به هم بسته اند .مبادا آه  کسی را برآوری، مبادا دیگری را به خصوص اگر از تو ضعیف تر باشد بیازاری .فراموش نکن اندوه آدمی تنها در آن سوی دنیا ممکن است همه انسان ها را اندوهگین کند و شادمانی یک نفر ممکن است همه را شادمان کند.
2731

عزیزم شما خیلی کار بزرگی میکنی ب اون دوتا بچه محبت میکنی انشالله ک خدا اجرت بده

مردا همشون همین جورین درسته شرایط شما خاصه ، ولی ب دل نگیر خودش بالاخره میفهمه این گذشتهای شما رو

میلیون ها سال است که زنان حامله میشوندوشکم هایشان میشود خانه ی موجودی دیگر ، میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است ، نه خود زنان حامله نه  رهگذر ها ، مردم دوست دارند به زنان باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند ، انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند . جدا چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو .  چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش ، و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیای دیگر است ...🤰🤱🏿

عزیزم ن تنها شوهر کلا هر اتفاقی میوفته میگن تقصیر مادر من دخترم برده بودم دکتر دکتره منو دعوام می‌کرد چرا مراقبش نبودی دوباره اومدم خونه دیدم اون یکی دخترم پاهاش سوخته شوهرمم گف برا چی گذاشتی اینجور شه   

خیلی حالم بده صبح کله سحر با گریه شروع میکنم بخدا انقد کار میکنم تو خونه پاشنه ی پام درد میکنه همیشه ...

منم کارمیکنم ولی ادم بای دستت دردنکنه زحمت کشیدی ممنونم خستگیش درمیره ولی بعضیا فکرمیکنن وظیفس متاسفانه داری خودتوخیلی کوچیک میکنی نمیگم کارنکن ولی جوری هم نباشه ک فکرکنه کلفت گرفته

2738

هیچ موقع دیده نشدم من

اون از شروع زندگیمون که یه جشن ساده نگرفتن برام اینم از زندگیم این همه جون میکنم آخرش هم همه ناراضی ان خونه مادرم نمیذاره برم خونه خواهرم نمیذاره برم 

عزیزم دمت گرم که این همه مهربونی

مطمئن باش محبتی که به بچه ها میکنی به چشم هرکی نیاد، توی دل خودشون موندگار میشه

ولی شما یه کم اعتمادبنفس داشته باش و کارای خونه رو تبدیل به شکنجه و خودازاری برای خودت نکن

همه این زحمتها رو اگه مثل یه مدیر توی خونه انجام بدی و بعضیاشو با حوصله و روی خوش از بقیه بخوای، خیلی شرایطت بهتر میشه

نگران مقاومت اولش نباش به مرور پذیرفته میشه و دیده میشی

مخصوصا که اصلا شکایت و ناله ای در کار نباشه و تقسیم وظایف با برخورد درست و منطقی انجام بشه

صبور باش دوستم ایشالله خدا کمکت بکنه وضعیتت هم بهتر بشه

ترجمه‌ی متون فنی به نفع خیریه       ***به دلایلی نمیتونم درخواست دوستی قبول کنم. ببخشید دوستای عزیزم***
چ ربطی داره... بچه ها چ گناه دارن... شوهرش شعور نداره

به نظر من نباید بچه های کسی رو نگه داشت.اونها خودشون مادر و مادربزرگ دارن.محبت زیادی میشه وظیفه.اگه زن بچه هاشو ببره خونه ی شوهر دومش،اون مسئولیت میپذیره؟به هرحال هرکسی تو زندگیش یه نظریه ای داره.واین هم نظر منه که نباید وقت طلاییت صرف بچه های یکی دیگه بشه.که قطعا بزرگ هم بشن مادر خودشون رو ترجیح خواهند داد

خدایا هرکسی رو دقیقا بذار همونجایی که واسه دیگری میخواد.این منصفانه ترین آرزوست.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز