کاش یکی بتونه اینو بهشون بگه، کلی ادعای راحت و بی تعارف بودنشه
یبار زنگ زد عمو من و فلانی( فلانی همون فامیله که اسباب بازی بچه رو بدون اجازه از تو جعبه باز می کنه در میاره) با دخترش میخواهیم بیایبم خونتون دلمون واسه نی نی تنگیده همسرم گفت عزیزم ما الان تهران نیستیم
پرسید کجایید
گفت شمال
نه گذاشت نه برداشت گفت وایییی الان دیگه کسی شمال نمیره ملت میرن خارج
همسرمم بدون مکث گفت عزیزم من میدونم تو عمرت فقط یبار رفتی ترکیه اونم با تور
اونم کم نیاورد پرو پرو گفت عمو که بی ذوق باشه همینه، میری ماموریت برادرزادتو ببر تا خارج ندیده نباشه
من از اون روز تا حالا تو ccu بستریم و امیدی به برگشتم نیس