یکبار منو دوستم خیلی شیطنت داشتیم پنجره کلاسمونم رو ب خیابون بود بعد ی پسره وایستاده بود فک کنم منتظر کسی بود منو دوستمم داد و بیداد با پسره حرف میزدیم اونم ج مارو میداد هی بهش میگفتیم شماره تو بده تا میخواست بگه برگشتم کاغذ بردارم دیدم مدیرمون دست ب سینه پشت سرمونه ماهم اومدیم پایین گف گمشین بشینین سرجاتون...و دعوامون کرد رف خخخ