بچه هاخواهرشوهر کوچیکم خیلی پروء تقریبا ی سال ازمن بزرگتره مثلا میاد خونه من دست به سیاه وسفید نمیزنه یا میخوابه یا توگوشیشه یامثلا بامن میحرفه رختخواب براش پهن میکنم جم میکنم غذادرست میکنم میارم میبرم میشورم اصلا کمکم نمیکنه بعد زودزودم میاد خونم ماهی دوبار حداقل ی دختر داره فقط وقتشو با اون پر میکنه دخترش بیچاره کاریش نداره ها ولی این هی میگه ولم نمیکنه اسیرم کرده بهونه میاره که کارنکنه بعدم هی دستور میده اینو درستکن اونو درست کن شوهرمم خیلی دوسش داره ازاونورم سمت مادرشوهرم این حرفش خیلی میره یعنی با اینکه ازهمه کوچیکتره همه به حرفشن هرچی بگه باور میکنن ۴ تا خواهرشوهر دارم ۴ تا برادر شوهریعنی اگه بخوام بااین چپ بیوفتم فاتحم اونور خوندس همه باهام چپ میشن از اینورم خیلی حرصم میده کاراش نمیدونم چه برخوردی کنم باهاش تازه منم میرم خونش شاید حالا سالی دو سه بار اونجام وضعم همینه جوری رفتار میکنه باید خودم کارکنم اصلا نمیتونم تلافی کنم بیشتر حرص میخورم